ضرب المثل

حکایت مرد تنبل و لجباز / مردی که با لجبازی زنش را تقدیم دزد کرد!

حکایت مرد تنبل و لجباز: يكي بود؛ يكي نبود. سال ها پيش از اين زن و شوهري بودند كه خلق و خويشان با هم جور نبود. زن كاربر و زير و زرنگ بود و مرد تنبل و دست و پا چلفتي و هميشه خدا با هم بگو مگو داشتند. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: حکایت مرد فقیر و …

توضیحات بیشتر »

حکایت مرد فقیر و بدشانس

حکایت مرد فقیر و بدشانس: مردم فقيرى از دست طلبکار خود به شهر ديگرى مى‌گريزد. مى‌رود و روى سکوى مسجدى مى‌نشيند. زنى به طرف او مى‌آيد و احوال او را مى‌پرسد. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: تست شخصیت شناسی جالب / در نگاه اول چه دیدی؟! حکایت مرد فقیر و بدشانس مردم فقيرى از دست طلبکار خود به …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح دست کسی را توی حنا گذاشتن از کجا آمده است!؟+داستان

اصطلاح دست کسی را توی حنا گذاشتن: امروز هم با یکی دیگز از داستان های بخش تفریح و سرگرمی چشمک با شما همراهیم. با ریشه اصطلاح دست کسی را توی حنا گذاشتن. داستان اصطلاح دست کسی را توی حنا گذاشتن در زمان های قدیم، لوازم آرایش و زیبایی مانند امروز وجود نداشته، به همین دلیل مردم برای آراستن و زیبایی …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح چوب توی آستین کردن از کجا آمده است!؟+داستان

اصطلاح چوب توی آستین کردن: ضرب المثل باعث می شود که در کمترین زمان، منظور را با استفاده از تعداد کمی از کلمات به طرف مقابل برسانیم. از طرفی خیلی از حرف‌ها را نمی توان به صورت رک و مستقیم زد. ضرب المثل‌ها باعث می شوند که بتوانیم به راحتی با استفاده از دو پهلو حرف زدن حرف خود را …

توضیحات بیشتر »

داستان مرد هیزم شکن و فرشته و جنیفرلوپز / فوق العاده خنده دار

داستان مرد هیزم شکن و فرشته و جنیفرلوپز: روزي، وقتي هيزم شكني مشغول قطع كردن يه شاخه درخت بالاي رودخونه بود ، تبرش افتاد تو رودخونه وقتي در حال گريه كردن بود يه فرشته اومد و ازش پرسيد: چرا گريه مي كني؟ هيزم شكن گفت كه تبرم توي رودخونه افتاده…. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: چیستان: اون چیه …

توضیحات بیشتر »

داستان آموزنده مرد کلاه فروش و میمون ها!

داستان آموزنده مرد کلاه فروش و میمون ها: روزی روزگاری مرد کلاه فروشی از جنگلی می گذشت.چون خسته بود تصمیم گرفت زیر سایه ی درختی کمی  استراحت کند.  کلاه ها را کناری گذاشت و خوابید. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: بالاخره زمان اکران انیمیشن شرک ۵ اعلام شد! داستان آموزنده مرد کلاه فروش و میمون ها روزی روزگاری …

توضیحات بیشتر »

حکایت مهمان و زن صاحب خانه | داستانی از مثنوی معنوی مولانا

حکایت مهمان و زن صاحب خانه: جلال‌الدین محمد بلخی که او را به نام های مولوی، مولانا و رومی می شناسند شاعر پارسی گوی که بیشتر اشعارش را به زبان پارسی سروده است. مشهور ترین اثر این عالم فرهیخته، مثنوی معنوی است که مجموعه ای 26 هزار بیتی از حکایت های آموزنده اخلاقی است . حکایت هایی که از مثنوی معنوی خوانده‌ایم …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح بار الاغ را که بردارند پالانش را هم به مقصد نمی رساند از کجا آمده است+ داستان

بار الاغ را که بردارند پالانش را هم نمی رساند:ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ ﺭﺍ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺑﻪﮐﺎﺭ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻦﭘﺮﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩﺷﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺭﺳﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ. ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯﺍﺗﯽ ﻫﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺁﻥﺍﻣﺘﯿﺎﺯﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺷﺎﻧﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖﻫﺎﯾﺸﺎﻥ.   حکایت …

توضیحات بیشتر »

داستان ضرب المثل فوت کوزه گری: حکایت استاد باهوش و شاگرد مغرور

داستان ضرب المثل فوت کوزه گری: هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های رایج با عنوان داستان ضرب المثل فوت کوزه گری است را برایتان بازگو کنیم. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. داستان …

توضیحات بیشتر »

داستان روباه و ترس از مرغ های قاضی!

داستان روباه و ترس از مرغ های قاضی: گرگی و روباهی با همدیگر دوست بودند. روباه از هوش و زیرکی اش و گرگ از زور بسیار و چنگال تیزش بهره می برد. روباه شکار را پیدا و گرگ آن را شکار می کرد. سپس می نشستند و شکاری را که به چنگ آورده بودند، می خوردند. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. …

توضیحات بیشتر »

داستان ضرب المثل روغن ریخته را نذر امامزاده کردن چیه!

روغن ریخته را نذر امامزاده کردن: روزی روزگاری یك آدم مالدار و ثروتمند كه از همه رقم ملك و اموال داشت ولی خسیس و گداصفت بود ، در یك آبادی زندگی می كرد. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. ضرب المثل روغن ریخته را نذر امامزاده کردن روزی روزگاری یك آدم مالدار و ثروتمند كه از همه رقم ملك و اموال داشت ولی …

توضیحات بیشتر »

حکایت شیر مغرور و موش | وقتی غرور، باعث هلاکت و سقوط شیر جنگل شد!

حکایت شیر مغرور و موش: در بیشتر حکایات و داستان های ادب فارسی تلاش شده است که عالی ترین توصیه ها در زمینه اخلاق و تربیت از زبان حیوانات نقل شود. در واقع راویان جکایات و داستان ها می دانستند که مردم در برابر نصیحت معمولاً واکنش منفی نشان می دهند. لذا با در نظر گرفت به در گفتن تا …

توضیحات بیشتر »

فوت کوزه گری: حکایت استاد باهوش و شاگرد مغروری که ادعا می کرد از استاد بهتر است و شکست خورد!

حکایت فوت کوزه گری : هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های رایج با عنوان حکایت فوت کوزه گری است را برایتان بازگو کنیم. داستان ها و حکایات ادبیات فارسی، زیباترین و …

توضیحات بیشتر »

حکایت عاقبت ترس از مرگ: دو همسایه که می خواستند همدیگر را سر به نیست کنند!

حکایت عاقبت ترس از مرگ: در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که مرتب با هم دعوا و درگیری داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی درست کند و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که می‌ماند حداقل در آسایش زندگی کند! با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. حکایت عاقبت ترس از مرگ در روزگاران قدیم دو …

توضیحات بیشتر »

حکایت نادان پول دار و دانای بی پول / وقتی مال و ثروت بر فکر و دانایی ارجحیت پیدا می کند!

حکایت نادان پول دار و دانای بی پول: می گویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید، تا به دانایی رسید…. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. حکایت نادان پول دار و دانای بی پول می گویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید، تا به دانایی رسید دانا پرسید : چه بر دوش خَر داری که سنگین است …

توضیحات بیشتر »

داستان جالب دختر باهوشی که چهل دزد را زمین گیر و اسیر کرد!

داستان دختر باهوش و چهل دزد: دو تا خواهر بودند، يکى تو شهر زندگى مى‌کرد يکى هم تو ده. روزى خواهر شهرى براى خواهرش پيغام فرستاد که: عروسى دخترم است چند روزى به کمک من بيا. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید داستان دختر باهوش و چهل دزد دو تا خواهر بودند، يکى تو شهر زندگى مى‌کرد يکى هم تو ده. …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح پته اش رو آب افتاد از کجا آمده است+داستان

اصطلاح پته اش رو آب افتاد: زمانی که راز و اسرار مگوی شخصی فاش شود اصطلاحا می گوییم “پته اش روی آب افتاده است”. حکایت اصطلاح پته اش رو آب افتاد واژه پته دو معنی متفاوت دارد که در این جا به هر دو آن ها اشاره می کنیم. در گذشته به جواز، گذر نامه و بلیط “پته” گفته می …

توضیحات بیشتر »

داستان غلامی که عشقش به دختر تاجر، او را به فنا داد!

حکایت عشق مخفیانه غلام به دختر تاجر: در قدیم به محتشمان و ثروتمندان خواجه می گفتند . یکی از این خواجگان ، غلامی سیاه داشت که بدو علم و فضل نیز آموخته بود . خواجه دختری بغایت زیبا داشت. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: حکایت چهار پند مهم از پدر خر: شغالی که سوار خر می شد! …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح اگر برای من آب در نمی آید، برای تو که نان در می آید‎ از کجا آمده است!؟+داستان

اصطلاح اگر برای من آب در نمی آید: در ایامی که آب آشامیدنی و آب کشاورزی از قنات به دست می آمد. یکی از مهم ترین و موثرترین کارهای افراد نیکوکار، هزینه کردن در زمینه ساخت قنات برای اهالی روستا بود. به همین خاطر در یکی از روزها یکی از این نیکوکاران تصمیم به ساخت چاه قنات برای روستای خود …

توضیحات بیشتر »

حکایت چهار پند مهم از پدر خر: شغالی که سوار خر می شد!

حکایت چهار پند مهم از پدر خر: شغالی در همسایگی باغی لانه داشت وهر روز برای آنکه شکمش را سیر کند به باغ می رفت  ولی باغبان او را می زد به طوری که شغال زار ونزار شده بود.تصمیم گرفت نزد گرگ برود شاید به کمک او کمی غذا به دست آورد.گرگ سیر از شکاری که کرده بود در خانه …

توضیحات بیشتر »

حکایت مرد مفت خور و پيرمرد هيزم فروش | سری داستان های مثنوی معنوی

حکایت مرد مفت خور و پيرمرد هيزم فروش:  داستان های مثنوی معنوی مولانا سراسر پند است و اندرز. نکات اخلاقی و تربیتی در این داستان ها، فراوان است و هر کس می تواند با توجه به نتایج این داستان ها، شیوه و روش مناسب تری را برای زندگی انتخاب کند. در اکثر این داستان ها انسان را به خود بودن فرا …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح بزخری کردن از کجا آمده است+داستان

اصطلاح بزخری کردن: یک روز ملانصرالدین تصمیم گرفت گاوش را به بازار ببرد و بفروشد. پیش از رفتن به بازار آب و علف خوبی به گاو خودش داد و آن را به بازار برد. یکی از آدم های بدکار وقتی دید ملانصرالدین گاوش را به بازار آورده تا بفروشد فکر شیطانی به ذهنش رسید و نقشه ای کشید که سر …

توضیحات بیشتر »

تفریح و سرگرمی حکایت مرد گوژپشت و زن زیبا / ازدواج زیباترین زن شهر با زشت ترین مرد شهر!

حکایت مرد گوژپشت و زن زیبا: موسی مندلسون فیلسوف یهودی پدر بزرگ موسیقی دان معروف فلیکس مندلسون بود که دارای قد کوتاه و قوز بدی در پشت بود. روزی موسی مندلسون دختر تاجری آلمانی را دید که مانندفرشته ها زیبا بود و موسی عاشق او گشت اما دخترک از چهره زشت موسی بیزار بود. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح بیلش را پارو کرده از کجا آمده است و به چه معناست!

بیلش را پارو کرده: هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های رایج با عنوان حکایت بیلش را پارو کرده را برایتان بازگو کنیم. داستان ها و حکایات ادبیات فارسی، زیباترین و عالی …

توضیحات بیشتر »

داستان خفن و جالب: حکایت حجله عروسی و داماد وحشی!

حکایت حجله عروسی و داماد وحشی: یعنی اگر از همان اول سخت گیری کنی تا حساب کار به دست دیگران آید، در آینده کسی جرئت نمی کند خطاکاری کند. در قدیم مردها از این روش در ابتدای زندگی استفاده می کردند تا مردسالارانه تا آخر عمر زندگی کنند! بدین روش که از همان اول زندگی در برابر خواسته های زن …

توضیحات بیشتر »

حکایت شنیدنی زن مکاری که شیطان را ضربه فنی کرد!

حکایت زن مکار و شیطان: زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد؟…. با بخش گوناگون مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید تا متن کامل این حکایت شنیدنی و جالب را در پایین بخوانید. حکایت زن مکار و شیطان زن به شیطان گفت : آیا آن …

توضیحات بیشتر »

داستان آدم هفت خط رو میدونی چیه؟! خیلی جالبه

داستان آدم هفت خط: اگر شما هم در توصیف افراد زیرک و مکار از عبارت ” آدم هفت خط” استفاده می‌کنید؛ اما معنا و داستان پشت آن را نمی‌دانید؛ با ما همراه باشید. امروزه از اصطلاح “آدم هفت خط” برای توصیف انسان‌های زیرک و مکار استفاده می‌شود. این ضرب المثل رایج داستان و حکایتی دارد که به زمان‌های قدیم بر …

توضیحات بیشتر »