داستان

حکایت مرد تنبل و لجباز / مردی که با لجبازی زنش را تقدیم دزد کرد!

حکایت مرد تنبل و لجباز: يكي بود؛ يكي نبود. سال ها پيش از اين زن و شوهري بودند كه خلق و خويشان با هم جور نبود. زن كاربر و زير و زرنگ بود و مرد تنبل و دست و پا چلفتي و هميشه خدا با هم بگو مگو داشتند. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: حکایت مرد فقیر و …

توضیحات بیشتر »

حکایت مرد فقیر و بدشانس

حکایت مرد فقیر و بدشانس: مردم فقيرى از دست طلبکار خود به شهر ديگرى مى‌گريزد. مى‌رود و روى سکوى مسجدى مى‌نشيند. زنى به طرف او مى‌آيد و احوال او را مى‌پرسد. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: تست شخصیت شناسی جالب / در نگاه اول چه دیدی؟! حکایت مرد فقیر و بدشانس مردم فقيرى از دست طلبکار خود به …

توضیحات بیشتر »

پادشاه و شاهینی که پرواز نمی کرد!

پادشاه و شاهینی که پرواز نمی کرد: با یک حکایت زیبا و پندآموز از سری داستان های بخش تفریح و سرگرمی چشمک با شما هستیم. حکایت پادشاه و شاهینی که پرواز نمی کرد. با چشمک همراه باشید. پادشاه و شاهینی که پرواز نمی کرد به یکی از پادشاهان قدیم، دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دادند. بعد از آن، پادشاه …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح دست کسی را توی حنا گذاشتن از کجا آمده است!؟+داستان

اصطلاح دست کسی را توی حنا گذاشتن: امروز هم با یکی دیگز از داستان های بخش تفریح و سرگرمی چشمک با شما همراهیم. با ریشه اصطلاح دست کسی را توی حنا گذاشتن. داستان اصطلاح دست کسی را توی حنا گذاشتن در زمان های قدیم، لوازم آرایش و زیبایی مانند امروز وجود نداشته، به همین دلیل مردم برای آراستن و زیبایی …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح چوب توی آستین کردن از کجا آمده است!؟+داستان

اصطلاح چوب توی آستین کردن: ضرب المثل باعث می شود که در کمترین زمان، منظور را با استفاده از تعداد کمی از کلمات به طرف مقابل برسانیم. از طرفی خیلی از حرف‌ها را نمی توان به صورت رک و مستقیم زد. ضرب المثل‌ها باعث می شوند که بتوانیم به راحتی با استفاده از دو پهلو حرف زدن حرف خود را …

توضیحات بیشتر »

داستان مرد هیزم شکن و فرشته و جنیفرلوپز / فوق العاده خنده دار

داستان مرد هیزم شکن و فرشته و جنیفرلوپز: روزي، وقتي هيزم شكني مشغول قطع كردن يه شاخه درخت بالاي رودخونه بود ، تبرش افتاد تو رودخونه وقتي در حال گريه كردن بود يه فرشته اومد و ازش پرسيد: چرا گريه مي كني؟ هيزم شكن گفت كه تبرم توي رودخونه افتاده…. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: چیستان: اون چیه …

توضیحات بیشتر »

داستان آموزنده مرد کلاه فروش و میمون ها!

داستان آموزنده مرد کلاه فروش و میمون ها: روزی روزگاری مرد کلاه فروشی از جنگلی می گذشت.چون خسته بود تصمیم گرفت زیر سایه ی درختی کمی  استراحت کند.  کلاه ها را کناری گذاشت و خوابید. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: بالاخره زمان اکران انیمیشن شرک ۵ اعلام شد! داستان آموزنده مرد کلاه فروش و میمون ها روزی روزگاری …

توضیحات بیشتر »

داستان بقال حیله گر و مرد فقیر : بقالی که خودش کم فروشی می کرد، اما دیگران را متهم به دزدی می کرد!

داستان بقال حیله گر و مرد فقیر : انسان هر کار خوب و بدی را انجام می دهد نتیجه آن عاید خودش خواهد شد و به خودش بر می گردد. هر عملی (چه خوب – چه بد) دارای عکس العمل است. این یک سنت همیشگی است نیکی ها و بدی ها سر انجام به خود انسان باز می گردد.اعمال انسان، …

توضیحات بیشتر »

حکایت مهمان و زن صاحب خانه | داستانی از مثنوی معنوی مولانا

حکایت مهمان و زن صاحب خانه: جلال‌الدین محمد بلخی که او را به نام های مولوی، مولانا و رومی می شناسند شاعر پارسی گوی که بیشتر اشعارش را به زبان پارسی سروده است. مشهور ترین اثر این عالم فرهیخته، مثنوی معنوی است که مجموعه ای 26 هزار بیتی از حکایت های آموزنده اخلاقی است . حکایت هایی که از مثنوی معنوی خوانده‌ایم …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح بار الاغ را که بردارند پالانش را هم به مقصد نمی رساند از کجا آمده است+ داستان

بار الاغ را که بردارند پالانش را هم نمی رساند:ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ ﺭﺍ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺑﻪﮐﺎﺭ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻦﭘﺮﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩﺷﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺭﺳﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ. ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯﺍﺗﯽ ﻫﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺁﻥﺍﻣﺘﯿﺎﺯﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺷﺎﻧﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖﻫﺎﯾﺸﺎﻥ.   حکایت …

توضیحات بیشتر »

داستان ضرب المثل فوت کوزه گری: حکایت استاد باهوش و شاگرد مغرور

داستان ضرب المثل فوت کوزه گری: هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های رایج با عنوان داستان ضرب المثل فوت کوزه گری است را برایتان بازگو کنیم. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. داستان …

توضیحات بیشتر »

حکایت شاه عیاس و تنبه درباریان با پِهِن اسب : وقتی شاه عباش به جای تنباکو، پهن اسب روی قلیان درباریان قرار داد!

شاه عیاس و تنبه درباریان با پِهِن اسب: “شاه عباس صفوی” رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد و دستور داد تا درسرقلیان­ ها بجای تنباکو، ازسرگین اسب استفاده نمایند. حکایت شاه عیاس و تنبه درباریان با پِهِن اسب “شاه عباس صفوی” رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد و دستور داد تا درسرقلیان­ ها بجای تنباکو، ازسرگین …

توضیحات بیشتر »

داستان کوتاه و جالب مرد کلاه فروش و میمون ها!

مرد کلاه فروش و میمون ها: روزی روزگاری مرد کلاه فروشی از جنگلی می گذشت.چون خسته بود تصمیم گرفت زیر سایه ی درختی کمی  استراحت کند.  کلاه ها را کناری گذاشت و خوابید . مرد کلاه فروش و میمون ها وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیستند. بالای سرش را نگاه کرد . تعدادی میمون را دید که …

توضیحات بیشتر »

داستان روباه و ترس از مرغ های قاضی!

داستان روباه و ترس از مرغ های قاضی: گرگی و روباهی با همدیگر دوست بودند. روباه از هوش و زیرکی اش و گرگ از زور بسیار و چنگال تیزش بهره می برد. روباه شکار را پیدا و گرگ آن را شکار می کرد. سپس می نشستند و شکاری را که به چنگ آورده بودند، می خوردند. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. …

توضیحات بیشتر »

داستان ضرب المثل روغن ریخته را نذر امامزاده کردن چیه!

روغن ریخته را نذر امامزاده کردن: روزی روزگاری یك آدم مالدار و ثروتمند كه از همه رقم ملك و اموال داشت ولی خسیس و گداصفت بود ، در یك آبادی زندگی می كرد. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. ضرب المثل روغن ریخته را نذر امامزاده کردن روزی روزگاری یك آدم مالدار و ثروتمند كه از همه رقم ملك و اموال داشت ولی …

توضیحات بیشتر »

حکایت شیر، روباه و خر بی‌سواد | سواد داشتن خطر دارد!

حکایت شیر و روباه و خر بیسواد یکی از حکایت‌های آموزنده‌ای است که می‌توان از آن درس‌ها فراوان آموخت. حکایت‌ها داستان‌های شیرین و کوتاهی هستند که پندهای فراوانی در آن‌ها نهفته است. گاه این حکایت‌ها را می‌توان سر لوحه زندگانی قرار داد و از آن‌ها درس عبرت گرفت. در ادامه شما را به مطالعه حکایت شیر، روباه و خر دعوت …

توضیحات بیشتر »

حکایت شیر مغرور و موش | وقتی غرور، باعث هلاکت و سقوط شیر جنگل شد!

حکایت شیر مغرور و موش: در بیشتر حکایات و داستان های ادب فارسی تلاش شده است که عالی ترین توصیه ها در زمینه اخلاق و تربیت از زبان حیوانات نقل شود. در واقع راویان جکایات و داستان ها می دانستند که مردم در برابر نصیحت معمولاً واکنش منفی نشان می دهند. لذا با در نظر گرفت به در گفتن تا …

توضیحات بیشتر »

فوت کوزه گری: حکایت استاد باهوش و شاگرد مغروری که ادعا می کرد از استاد بهتر است و شکست خورد!

حکایت فوت کوزه گری : هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های رایج با عنوان حکایت فوت کوزه گری است را برایتان بازگو کنیم. داستان ها و حکایات ادبیات فارسی، زیباترین و …

توضیحات بیشتر »

حکایت عاقبت ترس از مرگ: دو همسایه که می خواستند همدیگر را سر به نیست کنند!

حکایت عاقبت ترس از مرگ: در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که مرتب با هم دعوا و درگیری داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی درست کند و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که می‌ماند حداقل در آسایش زندگی کند! با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. حکایت عاقبت ترس از مرگ در روزگاران قدیم دو …

توضیحات بیشتر »

حکایت نادان پول دار و دانای بی پول / وقتی مال و ثروت بر فکر و دانایی ارجحیت پیدا می کند!

حکایت نادان پول دار و دانای بی پول: می گویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید، تا به دانایی رسید…. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. حکایت نادان پول دار و دانای بی پول می گویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید، تا به دانایی رسید دانا پرسید : چه بر دوش خَر داری که سنگین است …

توضیحات بیشتر »

داستان زیبا و پندآموز کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب از مثنوی مولانا!

کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب: انسانِ عاشق تشنه ی دیدار حق و حقیقت می باشد، اما دنیای مادی مانع دید وی می باشد. هر چه انسان به این دنیا بیشتر دل ببندد دیواری محکم تر بین انسان و حقیقت ایجاد می شود که برداشتن آن آسان نمی باشد و هر چه زمان بگذرد دیوار بلند تر …

توضیحات بیشتر »

حکایت شیر مغرور و موش | وقتی غرور، اسباب هلاکت و سقوط شیر جنگل شد!

حکایت جالب شیر مغرور و موش: در بیشتر حکایات و داستان های ادب فارسی تلاش شده است که عالی ترین توصیه ها در زمینه اخلاق و تربیت از زبان حیوانات نقل شود. در واقع راویان جکایات و داستان ها می دانستند که مردم در برابر نصیحت معمولاً واکنش منفی نشان می دهند. لذا با در نظر گرفت به در گفتن …

توضیحات بیشتر »

داستان جالب دختر باهوشی که چهل دزد را زمین گیر و اسیر کرد!

داستان دختر باهوش و چهل دزد: دو تا خواهر بودند، يکى تو شهر زندگى مى‌کرد يکى هم تو ده. روزى خواهر شهرى براى خواهرش پيغام فرستاد که: عروسى دخترم است چند روزى به کمک من بيا. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید داستان دختر باهوش و چهل دزد دو تا خواهر بودند، يکى تو شهر زندگى مى‌کرد يکى هم تو ده. …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح پته اش رو آب افتاد از کجا آمده است+داستان

اصطلاح پته اش رو آب افتاد: زمانی که راز و اسرار مگوی شخصی فاش شود اصطلاحا می گوییم “پته اش روی آب افتاده است”. حکایت اصطلاح پته اش رو آب افتاد واژه پته دو معنی متفاوت دارد که در این جا به هر دو آن ها اشاره می کنیم. در گذشته به جواز، گذر نامه و بلیط “پته” گفته می …

توضیحات بیشتر »

نادان پول دار و دانای بی پول: وقتی مال و ثروت بر فکر و دانایی ارجحیت پیدا می کند!

نادان پول دار و دانای بی پول: می گویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید، تا به دانایی رسید…. نادان پول دار و دانای بی پول دانا پرسید : چه بر دوش خَر داری که سنگین است و راه نمی رود؟ مرد بازرگان پاسخ داد: یک طرف گندم و طرف دیگر ماسه! دانا پرسید: به جایی که میروی …

توضیحات بیشتر »

حکایت مرد بی عقل و با عقل: مرد بی عقل چیزی می دانست که دیگران نمی دانستند!

حکایت مرد بی عقل و با عقل: مردی که از فهم و کمال سهمی داشت و از مال دنیا بهره‌ای نداشت پیاده از شهری به شهر دیگر سفر می‌کرد…. حکایت مرد بی عقل و با عقل در میان راه به یک مرد عرب رسید که شتری داشت و دو جوال بزرگ بر آن بار کرده بود و خودش هم بر …

توضیحات بیشتر »

داستان غلامی که عشقش به دختر تاجر، او را به فنا داد!

حکایت عشق مخفیانه غلام به دختر تاجر: در قدیم به محتشمان و ثروتمندان خواجه می گفتند . یکی از این خواجگان ، غلامی سیاه داشت که بدو علم و فضل نیز آموخته بود . خواجه دختری بغایت زیبا داشت. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: حکایت چهار پند مهم از پدر خر: شغالی که سوار خر می شد! …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح اگر برای من آب در نمی آید، برای تو که نان در می آید‎ از کجا آمده است!؟+داستان

اصطلاح اگر برای من آب در نمی آید: در ایامی که آب آشامیدنی و آب کشاورزی از قنات به دست می آمد. یکی از مهم ترین و موثرترین کارهای افراد نیکوکار، هزینه کردن در زمینه ساخت قنات برای اهالی روستا بود. به همین خاطر در یکی از روزها یکی از این نیکوکاران تصمیم به ساخت چاه قنات برای روستای خود …

توضیحات بیشتر »

عاقبت ترس از مرگ: حکایت دو همسایه که تصمیم گرفتند همدیگر را سر به نیست کنند!

عاقبت ترس از مرگ: در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که مرتب با هم دعوا و درگیری داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی درست کند و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که می‌ماند حداقل در آسایش زندگی کند! حکایت عاقبت ترس از مرگ برای همین سکه‌ای به هوا انداختند و شیر و …

توضیحات بیشتر »

حکایت چهار پند مهم از پدر خر: شغالی که سوار خر می شد!

حکایت چهار پند مهم از پدر خر: شغالی در همسایگی باغی لانه داشت وهر روز برای آنکه شکمش را سیر کند به باغ می رفت  ولی باغبان او را می زد به طوری که شغال زار ونزار شده بود.تصمیم گرفت نزد گرگ برود شاید به کمک او کمی غذا به دست آورد.گرگ سیر از شکاری که کرده بود در خانه …

توضیحات بیشتر »

حکایت مرد مفت خور و پيرمرد هيزم فروش | سری داستان های مثنوی معنوی

حکایت مرد مفت خور و پيرمرد هيزم فروش:  داستان های مثنوی معنوی مولانا سراسر پند است و اندرز. نکات اخلاقی و تربیتی در این داستان ها، فراوان است و هر کس می تواند با توجه به نتایج این داستان ها، شیوه و روش مناسب تری را برای زندگی انتخاب کند. در اکثر این داستان ها انسان را به خود بودن فرا …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح بزخری کردن از کجا آمده است+داستان

اصطلاح بزخری کردن: یک روز ملانصرالدین تصمیم گرفت گاوش را به بازار ببرد و بفروشد. پیش از رفتن به بازار آب و علف خوبی به گاو خودش داد و آن را به بازار برد. یکی از آدم های بدکار وقتی دید ملانصرالدین گاوش را به بازار آورده تا بفروشد فکر شیطانی به ذهنش رسید و نقشه ای کشید که سر …

توضیحات بیشتر »

تفریح و سرگرمی حکایت مرد گوژپشت و زن زیبا / ازدواج زیباترین زن شهر با زشت ترین مرد شهر!

حکایت مرد گوژپشت و زن زیبا: موسی مندلسون فیلسوف یهودی پدر بزرگ موسیقی دان معروف فلیکس مندلسون بود که دارای قد کوتاه و قوز بدی در پشت بود. روزی موسی مندلسون دختر تاجری آلمانی را دید که مانندفرشته ها زیبا بود و موسی عاشق او گشت اما دخترک از چهره زشت موسی بیزار بود. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: …

توضیحات بیشتر »

حکایت آموزنده و شنیدنی “پیرمرد کفشدوز و سوزن کفاشی” که هر انسانی باید آن را بخواند و حفظ کند!

پیرمرد کفشدوز و سوزن کفاشی: داستان ها و حکاdات، آینه تمام نمای وضعیت فرهنگی و اجتماعی یک جامعه هستند. مرور بر ادیبیات فارسی نشان می دهد که تا چه اندازه گذشتگان ما نسبت به اخلاق مداری و تربیت انسانی اهمیت قائل بودند. کتاب هایی تحت عنوان پندنامه، نصیحت نامه و … شاهدی بر این مدعاست. امروز نیز با حکایتی دیگر …

توضیحات بیشتر »

اصطلاح بیلش را پارو کرده از کجا آمده است و به چه معناست!

بیلش را پارو کرده: هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های رایج با عنوان حکایت بیلش را پارو کرده را برایتان بازگو کنیم. داستان ها و حکایات ادبیات فارسی، زیباترین و عالی …

توضیحات بیشتر »

پیرمرد دانا و شاه ظالم: حکایت شهری که سالمندانش قبل از کارافتادگی توسط شاه کشته می شدند!

پیرمرد دانا و شاه ظالم: روزی، روزگاری مردی با پسر کوچکش در روستایی زندگی می کرد.سال ها گذشت. پسر به سن نوجوانی رسید و در هر کاری به پدرش کمک می کرد. روزی پدر به او گفت: ” پسرم! می بینم که خوب از عهده ی کارها بر می آیی. روزها پشت سرهم می گذرند،جوان ها پیر می شوند و …

توضیحات بیشتر »

حکایت قاضی هوس باز و زن بازرگان | بازرگانی که همسرش را به قاضی معتمد شهر سپرد!

حکایت قاضی هوس باز و زن بازرگان: در دوران سلطنت سلطان غزنوى مردى بازرگان از سرزمين آذربايجان روانهٔ هندوستان شد و چون به شهر غزنين رسيد آب و هواى آنجا را پسنديد و قصد اقامت کرد و در بازار حجره‌اى گرفت و مشغول تجارت شد. با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید. این هم جالبه: تست بینایی سنجی: 6 …

توضیحات بیشتر »

داستان زنی که آنقدر طمع داشت که هیچ چیز راضیش نمی کرد!

داستان زن حریص و ماهی: در زمان‌هاى خيلى قديم، مرد ماهيگيرى بود که زندگيشُ از صيد ماهى گذران مى‌کرد. خودش بود و زنش، تو يه خرابه هم زندگى مى‌کردن. يه چادرى زده بودن تو يک خرابه و زندگى مى‌کردن. مرد روزا مى‌رفت کنار دريا ماهى مى‌گرفت. ماهى رُ مى‌برد بازار مى‌فروخت و خرج رُ اداره مى‌کرد. زنشم تو همون چادرى که …

توضیحات بیشتر »

حکایت مرد گوژپشت و زن زیبا | داستانی زیبا درباره ازدواج زیباترین زن شهر با زشت ترین مرد شهر!

حکایت مرد گوژپشت و زن زیبا: موسی مندلسون فیلسوف یهودی پدر بزرگ موسیقی دان معروف فلیکس مندلسون بود که دارای قد کوتاه و قوز بدی در پشت بود. روزی موسی مندلسون دختر تاجری آلمانی را دید که مانندفرشته ها زیبا بود و موسی عاشق او گشت اما دخترک از چهره زشت موسی بیزار بود. حکایت شنیدنی مرد گوژپشت و زن …

توضیحات بیشتر »

داستان خفن و جالب: حکایت حجله عروسی و داماد وحشی!

حکایت حجله عروسی و داماد وحشی: یعنی اگر از همان اول سخت گیری کنی تا حساب کار به دست دیگران آید، در آینده کسی جرئت نمی کند خطاکاری کند. در قدیم مردها از این روش در ابتدای زندگی استفاده می کردند تا مردسالارانه تا آخر عمر زندگی کنند! بدین روش که از همان اول زندگی در برابر خواسته های زن …

توضیحات بیشتر »

حکایت شنیدنی زن مکاری که شیطان را ضربه فنی کرد!

حکایت زن مکار و شیطان: زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد؟…. با بخش گوناگون مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید تا متن کامل این حکایت شنیدنی و جالب را در پایین بخوانید. حکایت زن مکار و شیطان زن به شیطان گفت : آیا آن …

توضیحات بیشتر »

حکایت زن دغلکار و طلاق و ازدواج دوباره!

حکایت زن دغلکار: زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد؟…. زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد؟…. شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است. پس …

توضیحات بیشتر »

داستان آدم هفت خط رو میدونی چیه؟! خیلی جالبه

داستان آدم هفت خط: اگر شما هم در توصیف افراد زیرک و مکار از عبارت ” آدم هفت خط” استفاده می‌کنید؛ اما معنا و داستان پشت آن را نمی‌دانید؛ با ما همراه باشید. امروزه از اصطلاح “آدم هفت خط” برای توصیف انسان‌های زیرک و مکار استفاده می‌شود. این ضرب المثل رایج داستان و حکایتی دارد که به زمان‌های قدیم بر …

توضیحات بیشتر »

حکایت درویش خیالباف و کوزه روغن | داستان مردی که با یک کوزه روغن تصمیم داشت هزار آرزویش را برآورده کند!

درویش خیالباف و کوزه روغن: کَلیله و دِمنه نوشته ویشنا سرما کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به زبان پارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایت‌های گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شده‌است. نام کتاب از دو شغال به نام «کلیله» و «دمنه» گرفته شده که قصه های کتاب از …

توضیحات بیشتر »

حکایت زیبای پند کلاه نمدی | پندی سه کلمه ای که مرد روستایی برای زندگی بهتر به حاکم داد!

حکایت پند کلاه نمدی: حاکم نیشابور دلش می‌خواست که بتواند آرام و مهربان باشد ولی نمی‌توانست. کم‌حوصله و آتشی‌مزاج بود. حکایت پند کلاه نمدی هر وقت برخلاف سلیقه‌اش حرفی می‌شنید عصبانی می‌شد و دستورهای تند و تیزی می‌داد که بعد پشیمان می‌شد. اگر هم زورش نمی‌رسید که خشم خود را بر سر کسی فروریزد قلبش می‌گرفت و چنان ناراحت و …

توضیحات بیشتر »

داستان درویش و سه دزد از داستان های عامیانه ادب فارسی!

داستان درویش و سه دزد: شاه عباس یکم (۲۷ ژانویه ۱۵۷۱ – ۱۹ ژانویه ۱۶۲۹) معروف به شاه عباس بزرگ یا شاه عباس کبیر، پنجمین پادشاه ایران صفوی بود که از سال ۱۵۸۷ تا ۱۶۲۹ میلادی حکومت کرد. از وی داستان های بی شماری در صفحات کتاب های تاریخی باقی مانده است. در این مطلب از سری مطالب سرگرمی مجله خبری چشمک به داستان …

توضیحات بیشتر »

داستان مرد مفت خور و پيرمرد هيزم فروش | از سری داستان های مثنوی معنوی

مرد مفت خور و پيرمرد هيزم فروش:  داستان های مثنوی معنوی مولانا سراسر پند است و اندرز. نکات اخلاقی و تربیتی در این داستان ها، فراوان است و هر کس می تواند با توجه به نتایج این داستان ها، شیوه و روش مناسب تری را برای زندگی انتخاب کند. در اکثر این داستان ها انسان را به خود بودن فرا می خواند …

توضیحات بیشتر »

حکایت زن مکاری که شیطان را ضربه فنی کرد!

زن مکار و شیطان: زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد؟…. زن مکار و شیطان زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد؟…. شیطان گفت : آری و این …

توضیحات بیشتر »

خری که ثواب کرد و کباب شد: حکایت نصحیت خر به گاو که کار دستش داد!

حکایت نصیحت خر به گاو مصداق بارزی از زندگی ما انسان‌هاست. در مواقعی که قصد نیکی به دیگران داریم ناگهان جوری روزگار می‌چرخد که خودمان گرفتار می‌شویم. پس بیایم یاد بگیریم که همه جا خودمان را جلو نندازیم. در ادامه با حکایت نصیحت خر به گاو همراه ما باشید. این هم جالبه: چیستان: کدام کلمه است که همه به دنبالش …

توضیحات بیشتر »

حکایت عطار قند فروش و مرد گل خوار | داستان پرمعنای مولانا در باب اینکه چه کسی احمق است و چه کسی عاقل است!؟

عطار قند فروش و مرد گل خوار: فردی دچار بیماری گِل خواری بود و چون چشمش به گِل می افتاد، اراده اش سست می شد و شروع به خوردن آن می نمود. وی روزی برای خریدن قند به دکان عطاری رفت. عطار در دکان سنگِ ترازو نداشت و از گِل سرشوی برای وزن کشی استفاده می کرد. حکایت عطار قند …

توضیحات بیشتر »

داستان مردی که دیب می خواست! | داستانی طنز اندر احوالات کسانی که زبانشان به گفتن بعضی کلمات نمی چرخد!

مردی که دیب می خواست: یک بنده خدایی که زبونش می‌گرفته، میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟  کارمند داروخونه می گه: دیب دیگه چیه؟ داستان مردی که دیب می خواست!  یارو جواب می ده: دیب  دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.  کارمنده می گه: والـا ما تا حالـا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟  یارو می گه: بابا …

توضیحات بیشتر »

حکایت مرد مفت خور و پيرمرد هيزم فروش از سری داستان های مثنوی معنوی

مرد مفت خور و پيرمرد هيزم فروش:  داستان های مثنوی معنوی مولانا سراسر پند است و اندرز. نکات اخلاقی و تربیتی در این داستان ها، فراوان است و هر کس می تواند با توجه به نتایج این داستان ها، شیوه و روش مناسب تری را برای زندگی انتخاب کند. در اکثر این داستان ها انسان را به خود بودن فرا می خواند …

توضیحات بیشتر »

داستان بز حسود و الاغ پرتلاش: بار کج هیچ وقت به مقصد نمی رسد!

داستان بز حسود و الاغ پرتلاش: داستان و حکایات آموزنده، همواره مسیری را برای ما نشان می دهند. مسیری که در آن بر زیاده خواهی، حسادت، دروغ گویی و … خط بطلان می کشد. در داستان الاغ سخت کوش و بز حسود نیز با یک ویژگی بد که ممکن است در وجود هر کدام از ما باشد روبرو هستیم. حسادت …

توضیحات بیشتر »

داستان شكي نيست كه خدا روزي رسان است اما يك سرفه ای هم بايد كرد!

خدا روزی رسان است اما سرفه هم لازم است: شخص ساده‌لوحي مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودي روزي رسان است. به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدي برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزي خود را بگيرد…. داستان خدا روزی رسان است اما سرفه هم لازم …

توضیحات بیشتر »

حکایتی جالب در باب مدیریت: وقتی همه کدخدا باشند ده ویران می شود!

حکایتی جالب در باب مدیریت : هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های رایج با عنوان وقتی همه کدخدا باشند ده ویران می شود را برایتان بازگو کنیم. داستان ها و حکایات …

توضیحات بیشتر »