چوپان راستگو: یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. چوپانی مهربان بود که در نزدیکی دهی، گوسفندان را به چرا می برد. مردم ده که از مهربانی و خوش اخلاقی او خرسند بودند، تصمیم گرفتند که گوسفندانشان را به او بسپارند تا هر روز آنها را به چرا ببرد. حکایت چوپان راستگو او هر روز مشغول مراقبت …
توضیحات بیشتر »کشتیرانی مگس بر ادرار خر
کشتیرانی مگس بر ادرار خر: یک مگس بر پرِكاهی كه آن پرکاه بر ادرار خر، روان شده بود، نشست. مگس با غرور بر ادرار خر كشتی می راند و می گفت:….. حکایت کشتیرانی مگس بر ادرار خر من به علم دریانوردی و كشتی رانی آگاهم و تفكر بسیاری در این كار كرده ام. این دریا و كشتی را ببینید و …
توضیحات بیشتر »افسانه خواهران حسود و بلبلی که پرده از راز خواهران حسود برداشت!
شاه عباس و بلبل سخنگو: يک شب شاه عباس لباس درويشى پوشيد و رفت توى شهر گشتى بزند و سر و گوشى آب بدهد ببيند مردم در چه حال و روزند. از کنار پنجرهاى رد شد. شنيد سه تا دختر دارند با هم حرف مىزنند يکى مىگفت: ‘اگر من با شاه عباس عروسى کنم، يک غذائى برايش درست مىکنم که …
توضیحات بیشتر »اصطلاح ایراد بنی اسرائیلی گرفتن+داستان جالب و شنیدنی!
اصطلاح ایراد بنی اسرائیلی گرفتن: هر ايرادي که مبتني بر دلايل غير موجه باشد آن را اصطلاح ایراد بنی اسرائیلی گرفتن مي گويند: اصولاً ايراد بني اسراييلي احتياج به دليل و مدرک ندارد؛ زيرا اصل بر ايراد است – خواه مستند و خواه غير مستند – براي ايراد گيرنده فرقي نمي کند. ايراد بني اسراييلي به اصطلاح ديگر همان بهانه …
توضیحات بیشتر »حکایت شاهین پادشاه که پرواز نمی کرد
حکایت شاهین پادشاه که پرواز نمی کرد: با یک حکایت زیبا و پندآموز از سری داستان های بخش تفریح و سرگرمی چشمک با شما هستیم. حکایت پادشاه و شاهینی که پرواز نمی کرد. با چشمک همراه باشید. حکایت شاهین پادشاه که پرواز نمی کرد به یکی از پادشاهان قدیم، دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دادند. بعد از آن، پادشاه …
توضیحات بیشتر »اصطلاح سنگ کسي را به سينه زدن از کجا آمده است+داستان جالب و خواندنی
اصطلاح سنگ کسي را به سينه زدن: اين اصطلاح یا عبارت که به صورت ضرب المثل درآمده و اکثرا افراد به آن استناد و تمثيل مي کنند، در موارد حمايت و جانبداري از کسي يا جمعيتي به کار ميرود، في المثل گفته مي شود: «از کثرت پاکدلي و عطوفت سنگ هر ضعيفي را به سينه ميزند و از هر ناتواني …
توضیحات بیشتر »حکیم و دختر لجباز | داستان درمان جالب حکیم، وقتی دختر لجباز اجازه نمی داد او را معاینه کند!
حکیم و دختر لجباز، ماجرای دختری است که از ناحیه لگن آسیب می بیند ولی اجازه نمی دهد کسی به او دست بزند تا درمانش کند تا اینکه حکیمی دانا راه درمان این دختر را پیدا میکند. داستان حکیم دانا را در ادامه بخوانید. حکیم و دختر لجباز در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب میافتد و استخوان …
توضیحات بیشتر »اصطلاح آنچه تو از رو می خوانی، من از بَرَم از کجا آمده است+داستان
یک روز فروشنده دوره گردی با پاهایی خسته و لباس های کهنه، از این روستا به آن روستا می رفت تا وسیله های از کار افتاده خانه های مردم را بخرد و یا این که وسیله ایی به آن ها بفروشد…. اصطلاح آنچه تو از رو می خوانی من از برم به هر حال، دوره گرد همانطور که می رفت …
توضیحات بیشتر »دم گاوی که شرط ازدواج بود!
شرط ازدواج دختر کشاورز: مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد میکنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.» داستان شرط ازدواج دختر کشاورز مرد قبول کرد. اولین در طویله که بزرگترین در هم …
توضیحات بیشتر »پیروزی صداقت و پاکی بر خباثت و شهوت!
بازرگان و همسر دیندارش: سلطان محمود که اسم و رسم بازرگان را شنيده بود و مىدانست که دروغ نمىگويد دستور داد بلافاصله قاضى را حاضر کردند. وقتى جريان را از او سؤال کرد، قاضى عرض کرد….. بخش اول داستان : حکایت بازرگان و همسر دیندارش: حکایتی زیبا در باب پیروزی صداقت و پاکی بر خباثت و شهوت! بازرگان و همسر …
توضیحات بیشتر »حکایتی زیبا در باب پیروزی صداقت و پاکی بر خباثت و شهوت!
حکایت بازرگان و همسر دیندارش : در دوران سلطنت سلطان غزنوى مردى بازرگان از سرزمين آذربايجان روانهٔ هندوستان شد و چون به شهر غزنين رسيد آب و هواى آنجا را پسنديد و قصد اقامت کرد و در بازار حجرهاى گرفت و مشغول تجارت شد. حکایت بازرگان و همسر دیندارش در دوران سلطنت سلطان غزنوى مردى بازرگان از سرزمين آذربايجان روانهٔ …
توضیحات بیشتر »حکایت شیر، روباه و خر بیسواد | سواد داشتن خطر دارد!
حکایت شیر و روباه و خر بیسواد یکی از حکایتهای آموزندهای است که میتوان از آن درسها فراوان آموخت. حکایتها داستانهای شیرین و کوتاهی هستند که پندهای فراوانی در آنها نهفته است. گاه این حکایتها را میتوان سر لوحه زندگانی قرار داد و از آنها درس عبرت گرفت. در ادامه شما را به مطالعه حکایت شیر، روباه و خر دعوت …
توضیحات بیشتر »نادان پول دار و دانای بی پول: وقتی مال و ثروت بر فکر و دانایی ارجحیت پیدا می کند!
نادان پول دار و دانای بی پول: می گویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید، تا به دانایی رسید…. نادان پول دار و دانای بی پول دانا پرسید : چه بر دوش خَر داری که سنگین است و راه نمی رود؟ مرد بازرگان پاسخ داد: یک طرف گندم و طرف دیگر ماسه! دانا پرسید: به جایی که میروی …
توضیحات بیشتر »حکایت آموزنده و شنیدنی “پیرمرد کفشدوز و سوزن کفاشی” که هر انسانی باید آن را بخواند و حفظ کند!
پیرمرد کفشدوز و سوزن کفاشی: داستان ها و حکاdات، آینه تمام نمای وضعیت فرهنگی و اجتماعی یک جامعه هستند. مرور بر ادیبیات فارسی نشان می دهد که تا چه اندازه گذشتگان ما نسبت به اخلاق مداری و تربیت انسانی اهمیت قائل بودند. کتاب هایی تحت عنوان پندنامه، نصیحت نامه و … شاهدی بر این مدعاست. امروز نیز با حکایتی دیگر …
توضیحات بیشتر »حکایت درویش خیالباف و کوزه روغن | داستان مردی که با یک کوزه روغن تصمیم داشت هزار آرزویش را برآورده کند!
درویش خیالباف و کوزه روغن: کَلیله و دِمنه نوشته ویشنا سرما کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به زبان پارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شدهاست. نام کتاب از دو شغال به نام «کلیله» و «دمنه» گرفته شده که قصه های کتاب از …
توضیحات بیشتر »داستان درویش و سه دزد از داستان های عامیانه ادب فارسی!
داستان درویش و سه دزد: شاه عباس یکم (۲۷ ژانویه ۱۵۷۱ – ۱۹ ژانویه ۱۶۲۹) معروف به شاه عباس بزرگ یا شاه عباس کبیر، پنجمین پادشاه ایران صفوی بود که از سال ۱۵۸۷ تا ۱۶۲۹ میلادی حکومت کرد. از وی داستان های بی شماری در صفحات کتاب های تاریخی باقی مانده است. در این مطلب از سری مطالب سرگرمی مجله خبری چشمک به داستان …
توضیحات بیشتر »حکایت زن مکاری که شیطان را ضربه فنی کرد!
زن مکار و شیطان: زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد؟…. زن مکار و شیطان زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد؟…. شیطان گفت : آری و این …
توضیحات بیشتر »حکایت مرد مفت خور و پيرمرد هيزم فروش از سری داستان های مثنوی معنوی
مرد مفت خور و پيرمرد هيزم فروش: داستان های مثنوی معنوی مولانا سراسر پند است و اندرز. نکات اخلاقی و تربیتی در این داستان ها، فراوان است و هر کس می تواند با توجه به نتایج این داستان ها، شیوه و روش مناسب تری را برای زندگی انتخاب کند. در اکثر این داستان ها انسان را به خود بودن فرا می خواند …
توضیحات بیشتر »داستان شكي نيست كه خدا روزي رسان است اما يك سرفه ای هم بايد كرد!
خدا روزی رسان است اما سرفه هم لازم است: شخص سادهلوحي مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودي روزي رسان است. به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدي برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزي خود را بگيرد…. داستان خدا روزی رسان است اما سرفه هم لازم …
توضیحات بیشتر »حکایتی جالب در باب مدیریت: وقتی همه کدخدا باشند ده ویران می شود!
حکایتی جالب در باب مدیریت : هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های رایج با عنوان وقتی همه کدخدا باشند ده ویران می شود را برایتان بازگو کنیم. داستان ها و حکایات …
توضیحات بیشتر »