میلاد و مبعث پیامبر مکرم اسلام، تکامل اسلامی بود که همه پیامبران پیش از ایشان، مردم و جامعه را به آن بشارت داده و رهنمون کرده بودند. حقیقت و اصل دین یکی و آن هم اسلام است ولی شریعتها نظیر یهودیت و مسیحیت مثل شریعهها و آبشخورها مختلف است. هر پیغمبری با توجه به سطح فهم و کشش عقل مردم زمانش، قسمتی از همان اسلام یگانه را بیان نمود و رعایت احکامش را از آنان خواست. هر شریعتی نسبت به شریعت پیش از خود، کاملتر بود و نسبت به بعد از خود، خیر. تا در نهایت، اسلام، توسط پیامبر خاتم تکمیل و توسط امامان پس از او تشریح گردید و برای هدایت انسانِ تا انتهای تاریخ کافی شد، چراکه این مجموعه منظم میتواند عقل و هوش بشر را سیراب و اقناع کند و سعادت دنیا و آخرت او را تضمین نماید. سلام خدا و خوبان نثار پیامبران امامان.
پیامبر ما که جامع پیامبران گذشته است در شرایطی به دنیا آمد که جهان غرق در ظلمت بود و جهالت موج میزد و مردم عالم، ناامید از نجات خود از ستم شاهان و خشونت و تبعیض و فساد و تباهی و فقر، به امید مُردن، زندگی میکردند. شریعتهای گذشته تحریف شده و هرگز عقل بشر را سیراب نمیکردند. پرستیدن بتها عادت بود و تمکین به اراده مستکبران و راضی شدن به طبقه تحمیل شده از جانب سرمایهداران قانون زندگی شده بود. پادشاهان و سرمایهداران و اربابان کنیسه و کلیسا و بتخانهها همکار و همراه در ظلم شده بودند. تنها راه نجات از آن زندگی سیاه و تباه، مرگ بود و تنها فرشتهای که مردم بیچاره میشناختند، همان بود که جان ده ده و صد صد آنها را در گرسنگی و جنگ و بیماری میگرفت.
میلاد پیامبر اسلام زمانی اتفاق افتاد که توان فهم و استدلال بشر، رشد کرده و برای دریافت معارف حقیقی از تشنگی به عطش رسیده بود، ولی با دین تحریف شده و عقل عقیم شده و شکم گرسنه و گُرده ستمکِش، سیراب و قانع نمیشد. و جاهلیت، هوائی بود که جهان در آن نفس میکشید. اگرچه تنها به اعراب پیش از اسلام نسبتش دادند ولی جاهلیت هرگز منحصر در اعراب نبود. گزارشهای تاریخی از تمام نقاط دنیای کشف شده آن روز، گویای انحطاطی بود که به نهایت رسیده بود. اگر اعراب جاهلی سوسمار میخوردند، به گواه «ویل دورانت» تا چندصد سال بعد از آن هم، گوشت انسان را برای خوردن در بازارهای اروپا خرید و فروش میکردند. رازهای اروپای وحشی آن زمان را میتوان درکتاب «تعالیم اسلام در اروپا» که رساله دکتری «زیگرید هونکه» است جست و خواند و دید و فهمید که سطح فکر و فهم اروپاییان هم در آن زمان چندان نبوده است.
اگرچه مجلس و سنا و تقسیم قدرت داشتند ولی همانها را هم به خدمت جاهلیت درآورده و در خشونت و خون امثال«کلوسئوم» ذبح کرده و دانشمندان و اندیشمندان و هنرمندان خود را هم، مثل بسیاری از نقاط جهان، به اسارت خواست خود گرفته بودند. از این نیز میگذریم که برخی معتقدند سقراط و افلاطون و ارسطو فلسفه را از حکمت ایرانیان به ارث برده بودند و برخی معتقدند از همین فلاسفه کسانی بودند که با اسکندر همراه شده و پیش از سوزاندن کتابخانهها، منابع را غارت میکردند و به یونان میبردند. بماند.
عبارت قرآن در مورد جاهلیت، به تعبیر علامه طباطبایی به منظور دوران «قبل از بعثت» است نه اینکه اعراب، در جاهلیت غرق بودند ولی غرب و شرق عالم در علم غلت میزدند. اگر پیامبر مکرم اسلام در اروپا مبعوث میشد هم عبارت جاهلی به کار برده میشد چراکه این عبارت به معنی دورهای است که جاهلانهها زیاد و رسمهای احمقانه رایج بوده است. امروزه مگر باتوجه به رشد سرسامآور علم و دانش، اقدامات جاهلانه کم است؟ همین رسم کشتار دلفین و نهنگی که در دانمارک با بدترین شیوه انجام میشود؛ آزار و شکنجه گاوها در مسابقات گاوبازی اسپانیا؛ بردهداری جنسی و بهرهکشی از زن و… و همین نسلکُشی بینظیر
یک سال اخیری که اسرائیل و آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و برخی قارونهای خرفت، علیه مردم بیدفاع و زن و کودک فلسطین انجام میدهند و برای چادرهای برزنتی، بمب دوهزار پوندی استفاده میکنند. این عقلانیت است یا جاهلیت و یا به خدمت گرفتن علم برای جهل؟
گرچه باید بین عقل و علم، تفاوت گذاشت ولی جنایاتی که در دوره به ظاهر علمی و عقلی توسط انسان کراواتی و رژ مالیده صورت گرفته، هرگز قابل مقایسه با جنایات دوران جاهلی اعراب نیست. جنگ جهانی اول و دوم و قحطی انگلیسی در ایران، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی و نبرد وردن و بوسنی، کشتار مسلمانان میانمار و… در همین صدسال اخیر، توسط چه کسانی انجام شده و اینها به چه مشهورند؟ زنده به گور کردن دختران وحشتناکتر بود یا عروسک لولیتا؟ عصبیت در کشتار
«سن بارتلمی» فرانسه شرمآور است یا عصبیت عرب جاهلی؟ اگر اروپای قرن 9 میلادی که در آن، ساعت شماطهدار اهدائی خلیفه عباسی به شارلمانی پادشاه فرانسه را به بهانه «حلول جن و ارواح خبیثه» در آن، از پیشانی کاخ پایین کشیده و خراب کردند را در دوره جاهلی اروپا بدانیم، توسل و تبرک جستن به فلان عضو «گاو وال استریتی» در قلب نیویورک امروزی را باید چه بنامیم؟ اگر قرون وسطی را دوران سیاه و تباه و تقابل با علم و عقل بدانیم، ممنوعیت اظهارنظر در مورد صهیونیزم و برخورد خشن با اساتید و دانشجویان حامی آزادی و فلسطین در دانشگاههای آمریکا را چه میتوان نامید؟
دوره انگیزیسیون اگر شرمآور است، یک بار دیگر میتوان سؤالات سناتورهای آمریکایی از مدیر «تیک تاک» را مرور کرد و معنی تفتیش عقاید را فهمید. اگر دادگاه ادعائی گالیله صحت دارد، نحوه برخورد غرب با دانش هستهای ایران را هم میتوان ملاحظه نمود. اگر«سانسور» در قرون وسطی نماد گزینشهای ناروا شد، میتوان رویکرد رسانههای ضدانقلاب را در ضریب صد به خبر بد و ضریب صفر به خبر خوب ایران را دید که «هرگز» از ایران خبر خوب نمیدهند. خشونت حیرتآور و واقعی صهیونها علیه زنان و کودکان را بایکوت میکنند ولی از« افزایش خشونت در ایران» خبر واهی میبافند. اگر اتحاد کلیسا و کاخ، باعث جنگهای 196 ساله صلیبی علیه مسلمانان شد، امروزه میتوان اتحاد نهادهای حقوق بشری و برندگان صلح نوبل با سران مستکبر جهان در« لال مانی» در برابر جنایات اسرائیل در فلسطین را دید. و از اینگونه مثالها فراوان است.
اگر زمانی بردگان را برای پارو زدن کشتیهای استعمار به کار میگرفتند، اکنون، گروه گروه «بردگان رسانهای» را برای سیاهنمایی ایران در رسانهها و فراخوانهای خود استخدام میکنند که مأموریت سیاهنمایی، اغراق و دروغگویی دارند و برای این کار پول و اعتبار و مجوز اقامت میگیرند. با جعل آمار و ضریب اخبار مرتبط با افاغنه در ایران، افکار عمومی ایرانیان را تحریک و مخدوش میکنند و از آن سو گروهی دیگر از همین رسانههای ضدانقلاب، از برخورد خشن پلیس ایران با همین اتباع، خبرسازی میکنند و افکار عمومی جهان و افغانستان و محافل حقوق بشری را تحریک و مغشوش میکنند. و حال آنکه هر دو گروه این رسانهها از یک اتاق فکر و فرمان، دستور و حقوق میگیرند. این همان تبادل آزاد اطلاعات و اخباری بود که میگفتند.
در داخل هم فتنهگران توبه نکرده که دستِ نَشُسته بر سفره نشستهاند داریم. مردم در شهر، گشت ارشاد نمیبینند ولی «یائسگان سیاسی» که کاسب و غوغازیستاند، دروغ میبافند تا دیده شوند و از چشم نیفتند. معرکه در خیابانهای تلآویو و نیویورک و شهرهای اروپاست و مهلکه در فلسطین؛ ولی این بردگان رسانهای در ایران چشم میگردانند و تجسس میکنند و پلیس عزیز و خدوم را چنگ میکشند. مثل نفرتی که دزدها از کلانتری و رانندگان بیگواهینامه از پلیس و دزد از قاضی و… دارند. پس جاهلیت در اعراب پیش از اسلام منحصر نبود و جنایات قرون وسطایی خاتمه نیافته و علم سرگردان امروز برای سعادت بشر کافی نیست. علمِ از خدا بیخبر، فقط تیغ ستمگران را تیزتر میکند و ستمدیده را تکه پارهتر. سخن باید عالمانه باشد نه شادانه. ستمگر تا ستمگر است هرگز با ستمدیده دوست نمیشود چه رسد به برادر. این آموزه عقل و قرآن است.
پیامبر ما به تصریح قرآن با دشمنان حربی، شدید و خشن بود و با مردم و مؤمنین، مهربان. خدایی که مسلمانان را برادر میداند، فتنه را بدتر از قتل و دشمنان دست به قبضه بیامان میداند. انسان، همیشه به «محمد» محتاج بوده و امروز محتاجتر است. و مسلمانان به صادق آلمحمد همیشه محتاج بودهاند و امروزه محتاجتر. انسان، هم برای فهم کلیات حقیقت خدا و خلقت و خود، به حضرت مصطفی محتاج است و هم در فهم جزئیات دین به امام صادق. سلام خدا و خوبان نصیب این
دو مولود مبارک که با دین و مذهب، بشر را از دوره جهل و آفت تحریف و توطئه مرجئه نجات دادند.
محمدهادی صحرایی
منبع