مراحل فرعی چه تاثیرات مثبت و منفی‌ای بر بازی‌ها دارند؟

یکی از مهم‌ترین عناصر بازی‌های ویدیویی که تاثیر بسزایی بر جذابیت و محبوبیتشان دارد داستان و نحوه روایت است. هر بازیکنی دوست دارد کنار تجربه یک گیم‌پلی خفن، داستانی جذاب نیز بشنود چون مسیر بازی را برایش لذت‌بخش‌ و پرمعنا می‌کند. از زمانی که آثار جهان‌باز و غیر خطی وارد بازار شدند سبک جدیدی از روایت داستان و گیم‌پلی نیز پدید آمد. مراحل فرعی یکی از همان نوآوری‌ها بودند که با گذشت زمان پیشرفت‌های عظیمی نیز برایشان پدید آمد.

این ماموریت‌ها به بازیکنان اجازه می‌داد تا جدای از تایم‌لاین داستان اصلی بازی، موارد بسیار دیگری را هم به شکل داستانی تجربه کنند. اما آیا وجود مراحل فرعی صرفا نکات مثبتی برای بازی دارد؟ چرا خیلی از اوقات این ماموریت‌ها آزاردهنده و بد می‌شوند؟ در این متن از ویجیاتو قصد داریم تا به بررسی نکات مثبت و منفی مراحل فرعی بپردازیم و با هم ببینیم که این ماموریت‌ها چه تاثیراتی بر بازی‌ها خواهند داشت. پس با ما همراه باشید.

ارائه داستان‌هایی تازه به بازیکنان

ابتدا با نکات مثبت ماموریت‌های جانبی شروع می‌کنیم. اولین موردی که در مورد این فعالیت‌ها به چشم می‌آید ارائه داستانی جدید به بازیکنان است که می‌تواند خیلی از آثار خسته‌کننده را به عنوانی جذاب تبدیل کند. عناوین جهان‌باز به بازیکن اجازه می‌دهند تحرکی آزادانه در دنیای خود داشته باشد و جدای از اتفاقات بسیار زیادی که درونشان می‌افتد، مملو از ماموریت‌های جانبی با داستان‌های جذاب هستند. این عناوین بعد از تمام شدن داستان اصلی بازی عملا به آثاری تبدیل می‌شوند که صرفا باید در دنیای آنان مشغول گشت و گذار شوید. اما وجود ساید کوئست‌ها باعث ترغیب شدن پلیر به ادامه اثر مورد علاقه خود برای تجربه داستان‌هایی جدید می‌شود.

دریافت آیتم‌های خاص و کاربردی زیاد بعد از هر ماموریت جانبی

خیلی از بازی‌ها طی مسیرشان چالش‌ها و سختی‌های زیادی را جلوی بازیکن قرار می‌دهند. اگر اثر پیش روی شما خیلی سخت نباشد، طی داستان آیتم‌هایی را به دست خواهید می‌آورید که کلید عبور از موانع مقابل‌تان خواهد بود. اما خیلی از اوقات ما با انجام یک مرحله فرعی خاص می‌توانیم آیتمی را به دست بیاوریم که باعث راحت شدن مسیر بازی می‌شود. برای مثال می‌توان به بازی Rise of The Tomb Raider اشاره کرد که هر ساید کوئست یک آیتم کاربردی و حتی حیاتی را در اختیار ما خواهد گذاشت. در اصل این ماموریت‌ها فرصت به دست آوردن آیتم‌هایی را در اختیار ما می‌گذارند که اکثرا باید برایشان مقدار زیادی پول خرج کنیم. البته جوایزی که خیلی از این ماموریت‌ها به شما می‌دهند فقط مختص خودشان است و جای دیگری در بازی آنان را پیدا نخواهید کرد.

بعضی بازی‌ها چالش‌هایی را جلویتان می‌گذارند که فقط با آیتم‌ها نمی‌شود عبور از آنان را راحت‌تر کرد. ارتقا دادن کاراکتر از عناصر مهم و تاثیرگذار خیلی بازی‌ها به شمار می‌رود. احتمالا شما هم با این مورد برخورد کردید که برای گذراندن بسیاری از مراحل باید لول و سطح بالایی داشته باشید وگرنه کار برایتان سخت و حتی غیر ممکن خواهد شد. ساید کوئست‌ها این فرصت را فراهم می‌کنند که بازیکن با گذراندن‌شان بتواند پیشرفت بسزایی کند و سختی مسیرش به مراتب کمتر شود. با انجام دادن این ماموریت‌ها نه‌تنها تجربه جدیدی کسب می‌کنید بلکه پیشرفت قابل توجهی نیز برایتان حاصل می‌شود که چالش‌های داستان کمتر آزارتان خواهند داد.

فان بودن خیلی از مراحل فرعی و ایجاد فضایی جدید در بازی

همان‌طور که گفتم هر مرحله فرعی داستانی جدید با خودش می‌آورد با اینکه کوتاه و زودگذر هستند. اما تعدادی از ساید کوئست‌ها داستان‌هایی همراه خود دارند که نه تنها به فضای بازی نمی‌خورد بلکه مسیری متفاوت را طی می‌کند. بهترین گزینه برای توصیف این ماموریت‌ها بازی Red Dead Redemption ۲ است. این شاهکار فراموش‌نشدنی مملو از ماموریت‌های جانبی‌ای است که داستانی جالب و البته رندوم را برای بازیکنان نقل می‌کنند. فقط کافی است شما با آرتور به یک نقطه از نقشه بروید تا غریبه‌ای با ظاهر عجیب را ملاقات کنید. همین می‌شود که شما دوستش می‌شوید و بعضی از اوقات همراه او به ماهی‌گیری یا شکار می‌روید. حتی می‌توانید دانشمندی دیوانه پیدا کنید که برای کامل کردن آزمایش‌هایش نیازمند کمک شما باشد. این ویژگی مراحل فرعی که بعضی از بازی‌ها در خودشان دارند همراه خود حس تازگی و شادابی خاصی را می‌آورد که ارتباط بازیکنان را با جهان بازی قوی‌تر می‌کند.

خود مراحل فرعی چالش‌های بسیاری دارند

اگر شما اهل بازی‌های سخت باشید مطمئنا می‌خواهید جهان آثاری که تجربه می‌کنید پر از سختی‌ و چالش‌های متنوع باشد. دقیقا به همان شکل که مسیر خیلی آثار مملو از سختی است، ماموریت‌های جانبی بسیاری نیز وجود دارند که چالش برانگیز و پر از هیجان هستند. قطعا سازندگان نمی‌خواهند صرفا مسیر اصلی برای شما چالش برانگیز کنند، چون عملا با چنین کاری ماموریت‌های جانبی خسته‌کننده می‌شوند. هر چه شما ساید کوئست‌های سخت‌تری را انجام دهید آیتم‌های بهتری نسیب‌تان خواهد شد و پیشرفت سریع‌تری را به چشم می‌بینید. ماموریت‌های جانبی دشوارتر قطعا جایگزین خوبی برای داستان بازی‌های سخت بعد از اتمام آنان خواهند بود.

بعضی از آثار شما را مجبور به انجام دادن فعالیت‌های جانبی می‌کنند

حالا به نکات منفی ساید کوئست‌ها خواهیم پرداخت. اولین مورد در مورد بعضی ساید کوئست‌ها که واقعا آزاردهنده است اجباری بودن انجام دادن آنان می‌باشد. اما این قضیه به صورتی نیست که بازی شما را به سمت ماموریت‌های جانبی هل بدهد و مجبورتان کند که آنان را پشت سر بگذارید. در اصل این دسته از عناوین سیستم جهان‌شان بدین شکل است که شما مجبور می‌شوید برای رسیدن به لول مورد نیاز مراحل و باس فایت‌‌ها ماموریت‌های جانبی را پشت سر بگذارید. در خیلی از آثار این عنصر موردی عادی است و حتی جزو مهم‌ترین المان‌های بازی نیز به شمار می‌رود. اما بسیاری از عناوین به شکلی واقعا بی‌معنی کار را سخت می‌کنند و مراحلی خسته‌ کننده و حتی بیهوده را بالاجبار باید طی کنید که بعضا خیلی عذاب‌آور هم می‌شوند.

این مورد شاید کمتر دیده شود اما واقعا گاهی آزاردهنده است. برخی عناوین به گونه‌ای ساخته شده‌اند که شما مجبور هستید مراحلی جانبی را برای تمام کردن داستان اصلی بازی طی کنید. یکی از آثاری که این مورد را به شکلی واضح درون خودش جای داده است، بازی Assassin’s Creed: Odyssey است. جدای اینکه شما باید برای رساندن سطح خود به لول کوئست‌های اصلی به ماموریت‌های جانبی بپردازید، بلکه درصد قابل توجهی از داستان اصلی در همین مراحل روایت می‌شود. این یعنی شما مجبورید ماموریت‌های چند بخشی مختلفی را طی کنید تا به یکی از اهداف خود در دنیای عظیم بازی برسید. شاید این نکته منفی بزرگ‌ترین تناقض برای بحث مراحل فرعی باشد چون عملا یک ماموریت جانبی را به بخش اصلی داستان تبدیل می‌کند.

دور شدن از مدار داستان اصلی بازی

این مراحل، خیلی از اوقات تجربه آثار را برای بازیکن لذت بخش‌تر می‌کنند. اما داستان اصلی بازی‌ها بعضی وقت‌ها به کلی فراموش می‌شوند و دلیل این امر عظمت دنیای عناوین جهان‌باز و زیاد بودن ماموریت‌های جانبی می‌باشد. کمتر اثری مانند Red Dead Redemption ۲ هست که این بحث در آن موردی منفی محسوب نمی‌شود. دلیل اصلی این بحث کمتر بودن حجم ماموریت‌های جانبی و جزئیات اکثر عناوین نسبت به غولی مثل RDR۲ است. اگر بیشتر یا همه موارد غیرضروری طی داستان اصلی انجام شود، بعد از اتمام بازی، محتوای خیلی زیادی برای تجربه باقی نخواهد ماند. همچنین تجربه داستان بازی به علت فاصله‌های زیاد بین مراحل آن کمی کیفیت خود را از دست خواهد داد.

درست است که این مراحل جزوی از بخش اصلی داستان محسوب نمی‌شوند، اما دلیل نمی‌شود محتوای خیلی از آنان بدون ارزش باشد. فرض کنید شما داستان اصلی را تمام کرده و مشغول یک ماموریت جانبی فوق‌العاده جذاب هستید؛ بعد از اتمام آن سراغ ماموریت دیگری می‌روید اما با محتوایی ساده و بی‌ارزش طرف می‌شوید. خب مشخصا این خلاف انتظارات شماست چون منتظر محتوایی جذاب و درگیرکننده بوده‌اید. این مورد به معنی راحت بودن مراحل جانبی نیست چون بسیاری از همین ماموریت‌ها با وجود دشوار نبودن فوق‌العاده هستند. محتوایی که برخی ساید کوئست‌ها ارائه می‌دهند بیش از اندازه سخت، بی‌هدف و ارزش است و در نهایت ممکن است چیزی نسیب شما نشود. روبرو شدن با این دسته از مراحل همیشه آزاردهنده است به گونه‌ای که از تجربه آنان بسیار عصبانی و پشیمان خواهیم شد.

خب دوستان نظر شما چیست؟ به نظر شما دیگر چه نکات مثبت و منفی‌ای درباره ساید کوئست‌ها وجود دارد؟ حتما نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

بیشتر بخوانید:


منبع: https://vigiato.net/p/479625

درباره ی ماکان نیوز

مطلب پیشنهادی

اسکورپیون احتمالا به بازی MultiVersus اضافه می‌شود

امروز از شخصیت ایجنت اسمیت برای بازی مولتی ورسس رونمایی شد و به نظر می‌رسد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *