مواجه شدن با سوگ و سوگواری، بخش اجتنابناپذیری از زندگی انسانها است. همه ما در برههای از زندگی خود کسی یا چیزی را که بسیار برای ما عزیز بوده است، از دست دادهایم. این واقعهها به علت تاثیر عمیقی که بر زندگی انسان دارند، نیازمند مطالعه علمی و دقیق هستند. شاخهای از روانشناسی که به مطالعه سوگ و سوگواری میپردازد، روانشناسی سوگ نام دارد. در این مقاله از مجله فرادرس ابتدا توضیح میدهیم روانشناسی سوگ چیست، سپس بررسی میکنیم علائم سوگ چیست و چه تفاوتی با افسردگی دارد. همچنین، در مورد باورهای غلط در مورد سوگ صحبت میکنیم. در بخش بعدی پنج مرحله سوگواری را معرفی میکنیم و انواع سوگ در روانشناسی را بیان میکنیم. پس از آن، در مورد اختلال سوگ طولانی مدت توضیح میدهیم و سپس به نحوه درمان مشکلات سوگ میپردازیم. در گام بعدی، در مورد چند راهکار پرکاربرد برای مواجهه با سوگ صحبت میکنیم و در آخر، چند تا از مفیدترین کتابهای موجود در این زمینه را معرفی میکنیم.
روانشناسی سوگ چیست؟
به واکنش طبیعی انسان در برابر از دست دادن شخص یا چیزی ارزشمند، از جمله مرگ یک عزیز یا پایان یک رابطه، «سوگ» (Grief) گفته میشود. سوگ الزاما برابر با اندوه نیست بلکه شامل مجموعهای از عواطف و واکنشهای روانی و جسمانی مثل خشم، افسردگی، خستگی و… است که پس از یک فقدان تجربه میشود. در واقع، سوگ یک فرآیند پیچیده است که مراحل مختلفی دارد و میتواند زندگی افراد را به شدت تحت تاثیر قرار دهد. همچنین، گاه ممکن است احساس سوگ به حدی برای فرد سنگین باشد که نتواند به تنهایی با آن کنار بیاید، بنابراین، روانشناسها این فرایند مهم را مطالعه میکنند تا در صورت نیاز به افراد سوگوار کمک کنند. به شاخهای از روانشناسی که بررسی و فهم ماهیت سوگ، مراحل آن و چگونگی رویارویی با آن میپردازد، «روانشناسی سوگ» (Grief Psychology) گفته میشود.
علائم سوگ چیست؟
طبق روانشناسی سوگ، علائم سوگ شامل طیف گستردهای از واکنشهای جسمی، عاطفی و رفتاری است. این علائم ممکن است در افراد مختلف با شدت و مدت زمان متفاوتی تجربه شوند. برخی از این علائم عبارتند از:
- شوک و انکار: در ابتدا ممکن است فرد نتواند از دست دادن را باور کند و دچار نوعی شوک روانی بشود یا بهطور آشکارا فقدان پیش آمده را انکار کند.
- غم و افسردگی: احساس عمیق اندوه، ناراحتی، بیحالی و بیانگیزگی جزوی از علائم سوگ است.
- عصبانیت: احساس خشم و ناراحتی نسبت به از دست دادن یا حتی فرد از دست رفته و دنبال مقصر گشتن، بخشی از مراحل طبیعی سوگ است.
- مذاکره: این بخش تلاش برای پیدا کردن راهحل یا راهی برای بازگرداندن وضعیت به حالت قبل را شامل میشود.
- احساس گناه: احساس مسئولیت یا گناه نسبت به اتفاقی که افتاده است، در افراد سوگوار دیده میشود.
- آرزوی توانایی تغییر گذشته: بسیاری از افراد پس از رخ دادن واقعهای ناگوار و از دست رفتن عزیز خود به این فکر میکنند که ای کاش در گذشته طور دیگری رفتار کرده بودند یا ای کاش شرایط طوری بود که میتوانستند جلوی این اتفاق را بگیرند.
- احساس ناامیدی و بیانگیزگی: فرد سوگوار ممکن است باور داشته باشد که دیگر نمیتواند به زندگی خود ادامه دهد و امیدی برای آینده ندارد. او ممکن است انگیزهای برای بلند شدن از تختخواب و انجام کارهای روزمره خود نداشته باشد.
- اضطراب: نگرانی و اضطراب درباره آینده و چگونگی ادامه زندگی بدون فرد از دست رفته، احساسی رایج در کسانی است که با سوگ مواجه هستند.
- یادآوری خاطرهها و گفتوگوها: افرادی که عزیزی را از دست دادهاند، در طی سوگواری معمولا بهطور ممتد به خاطرات مشترک و گفتوگوهایی که با او داشتهاند، فکر میکنند.
- بیخوابی و تغییرات در الگوهای خواب: بیخوابیهای طولانی، کابوس دیدن، دشواری در خوابیدن یا خوابیدن بیش از حد یکی از نشانههای سوگ است.
- کاهش تمرکز: مشکل در تمرکز و توجه به وظایف روزمره در افراد سوگوار دیده میشود.
- تغییرات اشتها: افزایش یا کاهش اشتها و تغییرات در وزن میتواند یکی از علائم سوگواری باشد.
- کنارهگیری اجتماعی: انزواطلبی، دوری از دیگران و کاهش تعاملات اجتماعی میتواند بخشی از علائم سوگ باشد.
تفاوت سوگ و افسردگی چیست؟
گاهی اوقات تصور میشود که سوگ همان «افسردگی» (Depression) است. هم در سوگ و هم در افسردگی، اندوه، غم، تحریکپذیری، احساس خستگی، کاهش انرژی، تغییرات در خواب و اشتها و… مشاهده میشود اما این دو با یکدیگر در ماهیت، علل و روند احساسی تفاوتهای اساسی دارند.
همانطور که گفتیم، سوگ واکنشی طبیعی به از دست دادن شخص یا چیزی مهم در زندگی گفته میشود. احساسات مرتبط با سوگ اغلب به مرور زمان کاهش مییابند و افراد معمولاً با گذشت زمان و دریافت حمایت مناسب قادر به سازگاری و ادامه زندگی هستند. از سوی دیگر، افسردگی یک اختلال روانشناختی است که میتواند بدون دلیل مشخص یا وجود رویداد خاصی به وجود بیاید و ممکن است نیاز به درمان حرفهای داشته باشد. علائم افسردگی معمولا به مدت طولانی ادامه دارند و عملکرد روزانه فرد را برای مدتها مختل میکنند که با مطالعه مطلب زیر از مجله فرادرس میتوانید اطلاعات بیشتری در این رابطه بهدست آورید.
بهطور خلاصه، میتوان گفت که سوگ واکنشی طبیعی به از دست دادن است که معمولاً با گذر زمان بهبود مییابد، در حالی که افسردگی یک بیماری روانشناختی مزمن است که الزاما دلیل مشخصی ندارد و برای بهود نیاز به مداخله و درمان دارد.
هفت باور غلط در مورد سوگ
همانند خیلی دیگر از مفاهیم روانشناسی، در مورد سوگ و سوگواری نیز افسانههای بسیاری وجود دارد. تعداد زیادی از مردم باورهایی در مورد سوگواری دارند که صحیح نیستند و با اصرار زیاد بر این باورها میتوانند خود یا فرد سوگوار را بیازارند. با مطالعه بیشتر و اصلاح این تفکرات اشتباه میتوانیم به کسانی که در حال سوگواری هستند، کمک کنیم. در ادامه به هفت باور غلط در زمینه روانشناسی سوگ اشاره میکنیم.
۱. سوگ یک فرایند خطی و قابل پیشبینی است
بسیاری از افراد بر این باورند که سوگ دارای مراحلی خطی و قابل پیشبینی است که همه باید آنها را به ترتیب طی کنند. اما واقعیت این است که تجربه سوگ بسیار فردی و منحصر به فرد است و هر فرد ممکن است مراحل مختلف را به صورت متفاوت و در زمانهای مختلف تجربه کند. ممکن است فردی مرحله خشم را زودتر از مرحله انکار تجربه کند یا به طور مکرر بین مراحل مختلف جابجا شود. درک این موضوع که سوگ یک فرایند پویا و غیر خطی است، میتواند به افراد کمک کند تا با احساسات خود بهتر کنار بیایند.
۲. باید سریع به حالت عادی بازگشت
این باور که افراد باید به سرعت پس از از دست دادن به حالت عادی بازگردند، میتواند به فشار روانی زیادی منجر شود. هر فرد نیاز به زمان متفاوتی برای مواجهه و پردازش سوگ دارد و هیچ زمان دقیقی برای پایان یافتن آن وجود ندارد. طبق روانشناسی سوگ، احترام به زمان و فرایند سوگ برای هر فرد و عدم عجله در بازگشت به روال عادی زندگی بسیار مهم است.
۳. سوگ فقط احساس غم و اندوه است
تصور اینکه سوگ تنها شامل احساس غم و اندوه است، یک باور غلط است. سوگ میتواند شامل طیف وسیعی از احساسات مانند خشم، گناه، اضطراب، و حتی تسکین باشد. این احساسات ممکن است متناقض و پیچیده باشند و به مرور زمان تغییر کنند. شناخت و پذیرش این احساسات مختلف میتواند به فرایند بهبود کمک کند.
۴. سوگ فقط برای از دست دادن افراد نزدیک است
بسیاری از افراد فکر میکنند که سوگ تنها برای از دست دادن افراد نزدیک مانند اعضای خانواده یا دوستان است. اما سوگ میتواند برای هر نوع از دست دادن معنادار در زندگی رخ دهد. از دست دادن شغل، پایان یک رابطه ازجمله این موارد هستند. در واقع، هر نوع از دست دادن که برای فرد اهمیت داشته باشد، میتواند فرایند سوگ را به دنبال داشته باشد.
۵. نباید درباره مرگ صحبت کرد
باور دیگری که وجود دارد این است که صحبت کردن درباره مرگ و از دست دادن ممکن است باعث افزایش درد و رنج شود. در حالی که صحبت کردن درباره احساسات و تجربیات سوگ میتواند بسیار مفید و تسکیندهنده باشد. گفتگوهای باز و صادقانه با دوستان، خانواده یا مشاوران حرفهای میتواند به افراد کمک کند تا احساسات خود را بیان کرده و با آنها کنار بیایند.
۶. افراد قوی گریه نمیکنند
این باور که افراد قوی نباید گریه کنند و باید احساسات خود را سرکوب کنند، میتواند بسیار مضر باشد. بر خلاف چنین باورهایی و گفتههایی مثل «مرد که گریه نمیکنه»، گریه کردن یک واکنش طبیعی و سالم به سوگ است و میتواند به تسکین احساسات کمک کند. همه افراد باید به خود اجازه دهند که احساسات خود را بهطور طبیعی و بدون احساس شرم یا ضعف بیان کنند. همچنین، اطرافیان فرد سوگوار باید فضایی امن برای او مهیا کنند که بتواند بهطور آزادانه احساسات خود را نشان دهد و با او همدلی کنند.
۷. زمان همه چیز را حل میکند
باور رایج دیگری این است که با گذشت زمان، همه چیز به طور خودکار حل میشود. درست است که گذر زمان میتواند به فرایند بهبود کمک کند اما فعالیتهای فعالانهای مانند درخواست حمایت از دوستان، شرکت در جلسات درمانی و مراقبت از خود نیز بسیار مهم هستند. زمان به تنهایی نمیتواند همه چیز را حل کند و نیاز به تلاش و پشتیبانی فعال نیز وجود دارد.
آموزش های روانشناسی با فرادرس
تا این قسمت از این مقاله از مجله فرادرس، توضیح دادیم سوگ چیست، چه تفاوتی با افسردگی دارد و چه باورهای اشتباهی در مورد آن وجود دارد. در ادامه، در مورد بخشهای دیگری از روانشناسی سوگ از جمله مراحل، انواع و درمان سوگ توضیح میدهیم اما برای آشنایی اصولی و عمیقتر با روانشناسی سوگ و موضوعات پیرامون آن میتوانید از فیلمهای آموزش آنلاین فرادرس بهره ببرید. فهرستی از این فیلمهای آموزشی در ادامه آورده شده است.
پنج مرحله سوگواری کوبلر راس در روانشناسی سوگ
سوگواری مراحل متفاوتی دارد که در روانشناسی سوگ مطالعه میشود. یک روانپزشک آمریکایی-سوئیسی به نام «الیزابت کوبلر راس» (Elisabeth Kübler-Ross) در سال ۱۹۶۹ در کتاب مشهور خود به نام «درباره مرگ و مردن» (On Death and Dying) پنج مرحله سوگواری را معرفی کرد. این مراحل به منظور توضیح واکنشهای عاطفی افراد در مواجهه با مرگ یا از دست دادن طراحی شدهاند اما به دیگر انواع از دست دادن نیز قابل تعمیم هستند. در ادامه این پنج مرحله را توضیح میدهیم.
۱. مرحله انکار در روانشناسی سوگ چیست؟
مرحله «انکار» (Denial) در فرآیند سوگواری به عنوان اولین واکنش به خبر از دست دادن شناخته میشود. در این مرحله، فرد ممکن است نتواند یا نخواهد واقعیت اتفاق افتاده را بپذیرد. این انکار میتواند به صورت بیحسی، عدم باور به وقوع حادثه یا حتی واکنشهایی مانند انتظار بازگشت فرد از دست رفته بروز کند. انکار به عنوان یک مکانیزم دفاعی روانی عمل میکند و به فرد کمک میکند تا به تدریج با واقعیت دردناک از دست دادن روبرو شود و آن را درک کند. این مرحله موقت است و به فرد اجازه میدهد تا به مرور زمان به پذیرش واقعیت نزدیکتر شود.
۲. مرحله خشم در روانشناسی سوگ چیست؟
۳. مرحله چانهزنی در روانشناسی سوگ چیست؟
مرحله «چانهزنی» (Bargaining) در فرایند سوگواری زمانی رخ میدهد که فرد شروع به تفکر عمیقتر و تأمل در موقعیت خود میکند. در این مرحله، فرد به تدریج شروع به مرور خاطرات، احساسات و افکار مرتبط با از دست دادن عزیزش میکند. او ممکن است سعی کند تا مفهوم یا دلیل این اتفاق درک کند و گاهی اوقات ممکن است با سوالاتی درباره مرگ و زندگی مواجه شود. این مرحله اغلب همراه با احساساتی مانند ترس، ابهام و تردید است که فرد در تلاش برای قبول کردن واقعیت و در نهایت کنار آمدن با آن تجربه میکند.
۴. مرحله افسردگی در روانشناسی سوگ چیست؟
۵. مرحله پذیرش در روانشناسی سوگ چیست؟
آیا مراحل سوگ حتما به ترتیب رخ میدهد؟
انواع سوگ در روانشناسی سوگ
انواع مختلفی از سوگ در روانشناسی سوگ وجود دارد که هر کدام ویژگیها و اثرات خاص خود را دارند چراکه سوگ میتواند به شکلهای مختلفی بروز کند و هر فرد ممکن است تجربهای منحصر به فرد از سوگواری داشته باشد. برای درک بهتر این احساسات و یافتن راههای مناسب برای مواجهه با آنها، آگاهی از انواع سوگ ضروری است. در ادامه انواع سوگ را توضیح میدهیم.
سوگ پیشبینیشده در روانشناسی سوگ چیست؟
«سوگ پیشبینیشده» (Anticipatory Grief) زمانی تجربه میشود که فرد حتی پیش از وقوع مرگ عزیز خود یا از دست دادن او، غم و اندوه را پیشبینی و حس میکند. برای مثال، زمانی که یکی از عزیزان فرد به بیماری لاعلاجی مبتلا میشود و فرد شاهد افت تدریجی وضعیت او است، پریشانی و غصه بسیاری را حتی پیش از فوت عزیز خود متحمل میشود. این نوع سوگ شامل احساسات پیچیدهای مانند غم، نگرانی و خستگی است که اغلب با نقش مراقبتی همراه هستند. یعنی مانند مثال فوق، معمولا در این شرایط فرد سوگوار مسئول مراقبت از عزیز خود نیز هست.
سوگ تأخیری
«سوگ تأخیری» (Delayed Grief) زمانی رخ میدهد که فرد به دلیل عوامل مختلف نتواند به طور کامل هیجانها و واکنشهای خود نسبت به از دست دادن را بروز دهد و این احساسات به صورت ناخودآگاه سرکوب شوند. در نتیجه، این احساسات ممکن است با تأخیر و در موقعیتهای دیگر، حتی سالها بعد از حادثه اصلی، به صورت ناگهانی ظاهر شوند. افراد دچار به سوگ تاخیری، ممکن است در موقعیتهای مختلفی، مانند تجربه مجدد یک فقدان دیگر یا حتی یک تغییر مهم در زندگی، این احساسات سرکوبشده را دوباره تجربه کنند. این نوع سوگ نیاز به توجه و حمایت حرفهای دارد تا فرد بتواند به درستی با احساسات خود روبرو شود و به فرایند بهبود ادامه دهد.
سوگ پیچیده
«سوگ پیچیده» (Complicated Grief) به شکلی از سوگ اشاره دارد که فراتر از مرزهای معمول سوگواری است و معمولاً در پی از دست دادنهای ناگهانی و همراه با «تروما» (Truma) رخ میدهد. این نوع سوگ میتواند به صورت مزمن، تأخیری یا حتی بدون نشانههای معمول سوگ بروز کند. در سوگ مزمن، احساسات غم و اندوه برای مدت طولانیتری از حد معمول ادامه مییابد و ممکن است با علائم افسردگی، «اختلال اضطراب فراگیر» (General anxiety) یا «اختلال استرس پس از حادثه» (Post-trumatic stress disorder | PTSD) همراه باشد.
سوگ جمعی
«سوگ جمعی» (Collective Grief) زمانی تجربه میشود که یک رویداد غمانگیز به طور گسترده توسط گروه بزرگی از مردم حس شود. یکی از نمونههای متاخر این نوع سوگ، همهگیری ویروس کرونا بود که باعث مرگ تعداد بسیار زیادی از انسانها در سراسر دنیا شد و انسانهایی از کشورهای مختلف را در غم و ترسی عمیق فرو برد. سوگ جمعی به خصوص در مواردی مثل نسلکشی یا وقایع بر پایه نژادپرستی، میتواند تأثیرات شدیدی بر گروههای خاص نژادی یا قومی داشته باشد و علائم آن شامل شوک، گیجی، ناراحتی طولانیمدت و تغییرات رفتاری است.
شدت سوگ به چه مواردی بستگی دارد؟
میزان غصه و سوگی که در اثر فقدان به افراد متفاوت وارد میشود، با یکدیگر برابر نیست. این موضوع که در روانشناسی سوگ مطالعه میشود، به عوامل مختلفی بستگی دارد که در ادامه به چند مورد از آنها اشاره میکنیم.
۱. نقش شخصیت افراد در روانشناسی سوگ
شخصیت افراد میتواند تأثیر قابل توجهی بر میزان سوگی که در اثر حوادث ناگوار تجربه میکنند، داشته باشد. برای مثال، افرادی با ویژگیهای شخصیتی مانند تابآوری بالا، مدیریت هیجانی قویتر و دیدگاه مثبتتر نسبت به زندگی، معمولاً کمتر دچار سوگ طولانی مدت و شدید میشوند. در مقابل، افرادی که دارای ویژگیهای شخصیتی نظیر اضطراب، بیثباتی عاطفی و بدبینی هستند، بیشتر در معرض تجربه سوگ شدید و طولانی مدت قرار دارند.
۲. نقش تجربه فقدان در روانشناسی سوگ
گاهی اوقات، افراد در شرایطی قرار میگیرند که با فقدان خود با آمادگی بیشتری مواجه میشوند اما برخی زمانهای دیگر، واقعهای ناگوار و ناگهانی باعث از دست دادن عزیزان میشود. روانشناسان در روانشناسی سوگ، انواع سوگ از نظر شیوه تجربه فقدان را به سه گروه تقسیم میکنند که هر کدام تاثیر متفاوتی بر افراد دارد.
- سوگ پیشبینیشده: همانطور که در بخش انواع سوگ اشاره کردیم، این شکل از فقدان از پیش از وقوع قابل پیشبینی است، همانند زمانی که فرد عزیز ما دچار بیماری غیرقابل درمانی میشود. در این شرایط، معمولا افراد حتی قبل از فوت عزیز خود سوگواری را آغاز میکنند.
- سوگ ناگهانی و پیشبینینشده: گاهی اوقات، افراد عزیز خود را در اثر اتفاقی ناگهانی مثل سکته یا تصادف رانندگی از دست میدهند. در چنین شرایطی، اغلب فرد سوگوار در شوک و ناباوری فرو میرود.
- سوگ تروماتیک: در برخی شرایط ناگوار، مثل آتشسوزی، فرد عزیز به شکلی بسیار دردناک از دنیا میرود. گاه نیز، قتلی خشونتآمیز یا خودکشی عامل از دست رفتن جان عزیزان ما است. در این موارد، معمولا فرد سوگوار شدت بیشتری از شوک و سوگ را تجربه میکند و نیازمند حمایت بیشتری است.
۳. رابطهای که شما با فرد از دست رفته داشتهاید
نوع و کیفیت رابطهای که شما با فرد از دست رفته داشتهاید، میتواند بر شدت سوگی که تجربه میکنید، تاثیر داشته باشد. هر چقدر که شما به آن فرد نزدیکتر بوده باشید و او نقش مهمتری در زندگی شما داشته باشد، شدت اندوه شما بیشتر خواهد بود. برای مثال، بهطور قطع از دست دادن همسر و فرزند بسیار دردناکتر از دست دادن یکی از اقوام دور است.
۴. نقش واکنش دیگر افراد بر شدت سوگ
هنگام سوگواری، دیگر افراد حاضر در زندگی شما میتوانند از شما حمایت عاطفی به عمل بیاورند یا از سوی دیگر، مانع سوگواری شما به شکل سالم بشوند. معمولا دیگران بهبودی هر چه سریعتر فرد سوگوار را میخواهند اما این موضوع ممکن است که باعث شود به او فضای کافی برای تخلیه احساسات خود ندهند. همچنین، ممکن است دیگران سوگ فرد را بهطور درست درک نکنند و از او انتظار داشته باشند در شرایط سخت، مسئولیتهایی مثل بازگشت سریع به شغل خود را بپذیرد. در این صورت، واکنش نادرست دیگران، شدت سوگ فرد را افزایش میدهد.
۵. شرایط بقیه ابعاد زندگی فرد سوگوار
گاهی افراد احساس میکنند که همه اتفاقات بد همزمان با هم در حال رخ دادن است و مجالی برای نفس کشیدن ندارند اما برخی اوقات، شرایط زندگی بهطور کلی خوب است. بدیهی است که در شرایط اول، مواجهه با سوگ برای افراد سختتر است و بهبودی آنها مدت طولانیتری طول میکشد.
اختلال سوگ طولانی مدت چیست ؟
«اختلال سوگ طولانی مدت» (Prolonged Grief Disorder) یک اختلال روانی است که فرد دچار به آن پس از گذشت مدتی طولانی از یک فقدان، همچنان علائم شدید و ناتوانکنندهای از غم و اندوه را تجربه میکند. این اختلال معمولاً بر اثر از دست دادنهای ناگهانی و تروماتیک مانند مرگ زودهنگام عزیزان ایجاد میشود. علائم این اختلال شامل اشتیاق شدید و پایدار برای فرد از دست رفته، اشتغال ذهنی با فقدان او و درد عاطفی شدید است. افراد مبتلا به این اختلال ممکن است خشم، اندوه و احساس گناه زیادی را تجربه کنند یا دچار بیحسی عاطفی، مشکل در پذیرش مرگ و سردرگمی درباره نقش خود در زندگی شوند.
تاثیر احساسات منفی در این اختلال به حدی است که به شدت بر کیفیت زندگی فرد تأثیر میگذارد و باعث مشکلات در عملکرد روزمره، روابط اجتماعی و سلامت جسمانی او میشود. طبق روانشناسی سوگ، تشخیص به موقع و درمان مناسب این اختلال اهمیت زیادی دارد زیرا افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانی مدت به کمک حرفهای برای پردازش احساسات خود و یافتن راههای سالم برای مواجهه با فقدان نیاز دارند.
تشخیص اختلال سوگ طولانی مدت بر اساس DSM
امروزه در سراسر جهان، اختلالهای روانشناسی بر اساس یک کتاب آسیبشناسی روانی منبع که با نام «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی» (Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders | DSM) شناخته میشود، تشخیص داده میشوند. اختلال سوگ طولانی مدت از سال ۲۰۲۲ به این کتاب اضافه شده است و معیارهای تشخیصی آن به شرح زیر است.
- A: برای تشخیص اختلال سوگ طولانی مدت، باید حداقل یک سال برای بزرگسالان و حداقل ۶ ماه برای کودکان و نوجوانها، از زمان از دست رفتن فرد نزدیک به شخص سوگوار گذشته باشد. برای سوگواری در مدت زمان کمتر از مقدار ذکر شده، اختلال سوگ طولانی مدت تشخیص داده نمیشود.
- B: الگوی پایدار و فراگیری از سوگ در زندگی فرد دیده شود که با تمایل شدید برای فرد از دست رفته و اشتغال ذهنی به فقدان او شناخته میشود.
- C: فرد سوگوار، حداقل سه مورد از هشت نشانه زیر را در مدت زمان مذکور تقریبا هر روز تجربه کرده باشد.
- اختلال هویتی: برای مثال، فرد احساس میکند که دیگر خودش را نمیشناسد و با خود غریبه است.
- ناباوری در مورد مرگ: فرد، مرگ و فقدان شخص از دست رفته را انکار میکند و نمیتواند باور کند که او واقعا رفته است.
- اجتناب از چیزهایی که مرگ عزیز او را یادآوری میکنند: فرد از هر چیزی که او را به یاد مرگ عزیز خود میاندازد، دوری میکند. این موارد میتواند شامل مکانها، اشیا یا حتی گفتوگو کردن در این باره باشد.
- درد هیجانی شدید: مثل تجربه خشم، اندوه یا احساس گناه شدید.
- مشکل در بازگشت به زندگی: فرد نمیتواند زندگی خود را بدون فرد از دست رفته از سر بگیرد و دوباره به فعالیتهای معمول خود بپردازد.
- بیحسی هیجانی: فرد احساس میکند که نسبت به اتفاقهای زندگی بیحس شده است.
- احساس بیمعنی بودن زندگی: فرد سوگوار احساس میکند که زندگیاش معنای خود را از دست داده و دیگر هدف و انگیزهای برای زندگی ندارد.
- تنهایی شدید یا احساس جدایی از دیگران: برای مثال، ممکن است فرد احساس کند که هیچکس نمیتواند او را درک کند و دیگر اشتراکی با دیگران ندارد که به انزوای او منجر میشود.
- D: نشانههای اختلال سوگ طولانی مدت باید به اختلال بالینی قابل توجه یا اختلال در روابط اجتماعی، شغل یا دیگر حوزههای عملکردی در زندگی فرد منجر شود.
درمان در روانشناسی سوگ
برخی اوقات سوگ افراد به حدی شدید است که به تنهایی نمیتوانند با آن مواجه شوند و نیاز به کمک حرفهای دارند. همچنین، عبور کردن از بعضی از انواع سوگ مثل سوگ پیچیده و سوگ تاخیری بدون کمک حرفهای روانشناسان میتواند بسیار سخت و مشکل باشد. در ادامه شیوههای درمان سوگ در کودکان، درمان سوگ در بزرگسالان و درمان سوگ به کمک «درمان شناختی-رفتاری» (Cognitive-Behavioral Therapy | CBT) را به طور مختصر معرفی میکنیم.
درمان سوگ در کودکان
طبق روانشناسی سوگ، سوگ در کودکان نیازمند رویکردهای خاص و حساسیتهای ویژهای است. ابتدا، باید برای کودکان فضایی امن و حمایتکننده فراهم شود تا بتوانند احساسات خود را بیان کنند. این فضا میتواند شامل گفتگوهای باز و صادقانه در مورد مرگ و از دست دادن، استفاده از کتابها و منابع آموزشی مناسب سن کودکان و تشویق آنها به بیان احساسات از طریق هنر و بازی باشد.
کودکان اغلب نیاز به توضیحات ساده و قابل فهم در مورد مرگ و فرآیند سوگ دارند تا بتوانند بهتر با آن کنار بیایند. حفظ یک روال معمول روزمره نیز میتواند به کودکان احساس امنیت بیشتری بدهد و کمک کند تا بهتر با احساسات خود مواجه شوند. یعنی پس از وارد شدن سوگ، روال زندگی کودکان نباید دچار تغییرات زیادی مثل تعویض محل زندگی، تعویض مدرسه، دعواهای خانوادگی شدید و … شود و باید ثبات کافی داشته باشد.
توجه کنید که بسیار مهم است که به واکنشهای مختلف کودکان به سوگ توجه شود. برخی کودکان ممکن است احساسات خود را به صورت واضح نشان دهند، در حالی که برخی دیگر ممکن است واکنشهای غیرمستقیم مانند مشکل خواب یا تغییر در رفتار حتی به شکل پرخاشگری یا گوشهگیری داشته باشند. در این موارد، درمانهایی که به کودکان کمک میکند تا افکار و احساسات خود را درک کرده و مدیریت کنند، میتواند بسیار مؤثر باشد. همچنین، روانشناسان میتوانند به خانوادهها و کودکان کمک کنند تا به درستی با احساسات خود کنار بیایند و بهبودی را تجربه کنند.
درمان سوگ در بزرگسالان
درمان سوگ در بزرگسالان میتواند شامل ترکیبی از روشهای مختلف باشد. یکی از مهمترین روشها، رواندرمانی فردی است که به فرد کمک میکند تا احساسات خود را بیان کرده و با فرآیند سوگ به طور موثرتری مواجه شود. مشاوره گروهی نیز میتواند برای بزرگسالان مفید باشد زیرا در جلسات گروهی، آنها میتوانند از تجربه و حمایت دیگر افرادی که شرایط مشابهی را گذراندهاند، بهرهمند شوند. جلسات گروهی میتوانند احساس انزوا را کاهش داده و باعث شود که فرد بداند در غم و اندوه خود تنها نیست. همچنین، در برخی موارد ممکن است فرد سوگوار به درمانهای دارویی برای مدیریت علائم شدید افسردگی یا اضطراب نیاز داشته باشد.
علاوه بر موارد فوق، تکنیکهای ذهنآگاهی مانند مراقبه، یوگا و تمرینات تنفسی میتوانند به بزرگسالان کمک کنند تا استرس و اضطراب ناشی از سوگ را کاهش دهند. در آخر لازم است اشاره کنیم که بسیاری از افراد در هنگام سوگواری از دیگران فاصله میگیرند و ترجیح میدهند تنها باشند اما باید بدانید که حفظ روابط اجتماعی و داشتن یک شبکه حمایتی قوی از دوستان و خانواده برای بهبودی بسیار مهم است.
درمان شناختی رفتاری سوگ
درمان شناختی-رفتاری یکی از روشهای موثر برای درمان سوگ است. این روش به فرد کمک میکند تا الگوهای فکری منفی و مخرب را شناسایی کرده و آنها را با افکار مثبتتر و سازندهتر جایگزین کند. در CBT، درمانگر به فرد کمک میکند تا احساسات و واکنشهای خود را بهتر بشناسد و راههای جدیدی برای مواجهه با آنها پیدا کند. در نتیجه، CBT میتواند به افراد کمک کند تا واکنشهای احساسی خود را بهتر درک کرده و تکنیکهای موثری برای مدیریت و مقابله با آنها را یاد بگیرند.
این روش شامل تمرینهای مختلفی مانند نوشتن افکار و احساسات، تمرینات تنفسی، آرامسازی و مواجهه با ترسها و اضطرابها است و هدف نهایی آن، کمک به فرد برای تطبیق بهتر با از دست دادن و بازگشت به زندگی عادی با احساسات و افکار مثبتتر است. درمان شناختی-رفتاری به خصوص برای افرادی که دچار سوگ پیچیده یا اختلال سوگ طولانی مدت شدهاند، میتواند بسیار مفید باشد.
چند راهکار برای مواجهه با سوگ
بسیاری از اوقات افراد دسترسی، سرمایه یا زمان کافی برای مراجعه به روانشناس ندارند یا تمایل دارند در کنار مراجعه به روانشناس، خودشان نیز دست به کار شده و فعالانه به بهود شرایط خود کمک کنند. در ادامه راهکارهایی منطبق با روانشناسی سوگ آورده شده است که به شما کمک میکند بتوانید به شکل موثرتری با سوگ و فقدان خود مواجه شوید.
۱. احساسات خود را بپذیرید
پذیرش احساسات اولین گام در مواجهه با سوگ است. بعد از تجربه یک فقدان، احساسات مختلفی مانند غم، خشم و گناه ممکن است در شما ایجاد شود. مهم است که این احساسات را بپذیرید و به خود اجازه دهید تا آنها را تجربه کنید چراکه سرکوب یا نادیده گرفتن این احساسات میتواند فرایند بهبودی را طولانیتر کند. شناخت و پذیرش احساسات به شما کمک میکند که به تدریج با واقعیت از دست دادن مواجه شوید و فرایند سوگ را به درستی طی کنید.
معمولا احساسات ما هنگام سوگواری، بسیار متغیر هستند. یک دقیقه عصبانی هستیم و لحظه دیگر ناراحت. برای کنار آمدن با این مشکل میتوانید احساسات خود را به شکل جزئی تصور کنید. برای مثال، با خود بگویید که بخشی از شما از رفتن عزیزتان عصبانی است، بخشی دیگر غمگین است و بخشی دیگر از زندگی بدون او ترسیده است. به یاد داشته باشید که هیچ کدام از این احساسها اشتباه نیستند و وجود هیچ کدام، هیچ اشکالی ندارد.
۲. اندوه خود را بیان کنید
صحبت کردن در مورد سوگ میتواند به شما کمک کند تا با از دست دادن خود کنار بیایید. سعی کنید با دوستان نزدیک یا اعضای خانواده خود در مورد فقدان پیش آمده گفتوگو کنید و احساسات خود را آزاد کنید. گاهی اوقات، ممکن است افراد دیگر به جای اینکه به شما گوش کنند، تلاش کنند شما را شاد کنند. در این مواقع آنها را توجیه کنید که در این زمان نیاز اصلی شما تنها فضای امنی برای بیان احساسات است و نه تغییر آنها. همچنین، اگر تمایلی به صحبت با دیگران ندارید یا به کسی دسترسی ندارید، میتوانید یک دفترچه بردارید و افکار و احساس خود را درون آن بنویسید.
۳. یک جعبه خاطرات درست کنید
طبق روانشناسی سوگ، اغلب افراد زنده نگهداشتن یاد و خاطرات عزیز خود، پس از مرگ او را مهم میدانند. برای همین، شما میتوانید یک جعبه انتخاب کنید و عکسها و اشیایی که شما را به یاد عزیزتان میاندازد، در آن قرار دهید. این وسایل میتواند شامل لباسها، نامهها، یادگاریها و… باشد. سپس میتوانید از این جعبه در مکان خاصی نگهداری کنید و در زمانهای مشخصی مثل سالگرد فوت عزیز خود از آن بازدید کنید.
۳. قصه سوگ خود را تعریف کنید
صحبت در مورد فقدان خود و گفتن قصه آنچه که بر شما گذشته است، به پردازش سالم آن اتفاق کمک میکند. چه بهطور ناگهانی و چه پس از یک بیماری طولانی عزیز خود را از دست داده باشید، اغلب چیزهای زیادی برای کنار آمدن وجود دارد. به علاوه، بیان داستان پیش آمده به شما کمک میکند تا احساساتی را که در این حین تجربه کردهاید، پردازش کنید و بتوانید به شکل بهتری با آنها تطبیق پیدا کنید.
اگر احساس میکنید که فرصت مناسبی برای بیان داستان فقدان شما وجود ندارد، سعی کنید داستان را از زبان خودتان بنویسید. میتوانید در مورد این صحبت کنید که در زندگی شما پیش از واقعه ناگوار پیش آمده، چه چیزی میگذشت؟ عزیز شما چه کسی بود؟ چه ویژگیهایی داشت؟ چه فعالیتهایی با یکدیگر انجام میدادید؟ چطور با هم آشنا شدید؟ چه خاطرات خاص مشترکی داشتید؟ چه تصوری برای آینده با این فرد داشتید؟ از زمانی که از حادثه تلخ باخبر شدید، چه چیزهایی را تجربه کردید؟ چه احساسی داشتید و چه مراحلی را طی کردید؟ اتفاق ناخوشایندی که رخ داده است، به چه شکل بوده است؟ با اینکه بسیار دردناک است اما سعی کنید بنویسید (یا بیان کنید) که عزیز شما به چه شکل از دست رفته و رفتن او به شکلی بر شما تاثیر گذاشته است.
۴. حمایت اجتماعی خود را قویتر کنید
بنابر روانشناسی سوگ، داشتن حمایت اجتماعی قوی از خانواده، دوستان یا گروههای حمایتی دیگر میتواند نقش مهمی در مقابله با سوگ داشته باشد. گفتگو با دیگران درباره احساسات و تجربیات خود به شما کمک میکند تا احساس تنهایی نکنید و از حمایت عاطفی دیگران بهرهمند شوید. اغلب افراد در مواجهه با سوگ خودشان را تنها میدانند و احساس میکنند که دیگران غم آنها را نمیفهمند، در نتیجه، کم کم از دیگران فاصله میگیرند. در چنین شرایطی سعی کنید افکار خود را مدیریت کنید و با دیگران در ارتباط بمانید. همچنین، شرکت در گروههای حمایتی مخصوص افراد داغدیده میتواند تجربهای مفید باشد زیرا میتوانید با افرادی که شرایط مشابهی را تجربه کردهاند، صحبت کنید.
۵. با اجتناب کردن مقابله کنید
معمولا در روزهای اولی که کسی را از دست میدهیم، مواجهه با چیزها یا کارهایی که ما را به یاد او میاندازد، بسیار دردناک است. اکثر افراد در چنین شرایطی از روبهرو شدن با این یادآورها اجتناب میکنند اما مهم است که با گذشت زمان، با اجتناب خود مقابله کنید و با چیزهایی که از آنها دوری میکردید، مواجه شوید. فهرستی از تمام این مکانها، موقعیتها، افراد یا کارها تهیه کنید. به عنوان مثال، مکانهایی که با یکدیگر به آنها میرفتید جزو این فهرست هستند. فهرست خود را بهصورت سلسله مراتبی از سخت به آسان مرتب کنید و به تدریج با این شرایط روبهرو شوید.
برای دفعات اولی که قصد انجام چنین کاری دارید، میتوانید از یکی از اعضای خانواده یا دوستان خود تقاضا کنید شما را همراهی کنند. دقت کنید که لازم نیست به سرعت این فهرست را تمام کنید. عجلهای وجود ندارد. به خودتان فرصت بدهید که احساس خود را درک کرده و بپذیرید. سپس، به سراغ مورد بعدی بروید.
۶. برای فرد از دست رفته نامه بنوسید
گاهی اوقات احساساتی که نسبت به فقدان عزیز خود داریم، مستقیم نیستند. ممکن است در زمان زنده بودن آنها، چیزهایی گفته باشیم یا انجام داده باشیم که حال از آنها پشیمان باشیم. برعکس، ممکن است چیزهایی وجود داشته باشند که از انجام ندادن آنها حسرت بخوریم. مثلا از خود بپرسیم چرا بیشتر با او مهربان نبودم یا چرا با او مشاجره کردم. یکی از راهکارهای روانشناسی سوگ برای این موارد، نوشتن نامه به فرد از دست رفته است. این روش میتواند راهکار خوبی برای کنار آمدن با این حسرتها و پشیمانیها باشد.
سعی کنید در نامه احساسات خود را بیپرده بیان کنید. چیزی وجود ندارد که شما نتوانید بگویید چراکه این نامه شخصی است و هیچکس دیگری آن را نخواهد خواند. میتوانید چیزهایی را به عزیز خود بگویید که در زمان حضور او فرصت بیان آنها را نداشتید. میتوانید بیان کنید که از زمان رفتن آنها چه بر شما گذشته است و چه چیزهایی را تجربه کردهاید، چطور یاد و خاطرهشان را گرامی میدارید یا خاطرههایی را که برای شما بیش از باقی خاطرات شیرین بودهاند، به اشتراک بگذارید.
همچنین، میتوانید در مورد پشیمانی خود در مورد مسائل حل نشده صحبت کنید. پس از اتمام نامه، به این فکر کنید که میخواهید با آن چه کار کنید. ممکن است تصمیم بگیرید نامه را در جای امن نگهداری کنید یا حتی آن را آتش بزنید. هیچ پاسخ درست و غلطی وجود ندارد؛ فقط با خود مهربان باشید و کاری را که به شما حس بهتری میدهد، انجام دهید.
۷. مراقبت از خود را کنار نگذارید
مراقبت از سلامت جسمی و روانی خود در دوران سوگ بسیار مهم است. تلاش کنید تا خواب کافی داشته باشید، تغذیه سالمی را دنبال کنید و به طور منظم ورزش کنید. این اقدامات به شما کمک میکند تا با استرس و اضطراب ناشی از سوگ مقابله کنید. علاوه بر این، از مصرف الکل یا مواد مخدر برای تسکین خود بپرهیزید. این موارد تنها برای مدت کوتاهی شما را آرام میکنند اما در دراز مدت، نه تنها کنار آمدن با سوگ را برای شما سختتر میدهند بلکه شرایط روانی و جسمانی شما را به سمت نابودی میبرند.
۸. برنامه روزانه خود را حفظ کنید
حفظ یک برنامه منظم روزانه میتواند به شما کمک کند تا در دوران سوگ احساس مدیریت بیشتری بر زندگی خود داشته باشید. برنامهریزی برای فعالیتهای روزمره و دنبال کردن آنها میتواند حس ثبات و نظم را در زندگی شما حفظ کند و به کاهش اضطراب کمک کند. این فعالیتها میتواند شامل کارهای سادهای مانند پیادهروی روزانه، خواندن کتاب یا انجام کارهای خانه باشند.
معرفی کتاب روانشناسی سوگ
تا به این بخش از این مقاله در مجله فرادرس، توضیح دادیم روانشناسی سوگ چیست، سپس انواع سوگ و مراحل سوگ و اختلال سوگ طولانی مدت را معرفی کردیم. در گام بعدی، از عوامل تاثیرگذار بر شدت سوگ سخن گفتیم و شیوههای درمان و بهبود سوگ را بررسی کردیم اما آشنایی دقیق و عمیقتر با روانشناسی سوگ، نیازمند مطالعه بیشتر است. به همین منظور، در ادامه پنج کتاب مفید در زمینه روانشناسی سوگ معرفی میکنیم. همچنین، برای درک بهتر این رشته میتوانید از فیلم آموزش آنلاین روانشناسی سوگ + نکات کاربردی در مجموعه فیلمهای آموزشی روانشناسی فرادرس بهره بگیرید.
۱. کتاب درباره سوگ و سوگواری
کتاب «درباره سوگ و سوگواری» (On Grief And Grieving) نوشته الیزابت کوبلر-راس و «دیوید کسلر» (David Kessler) است. این کتاب به بررسی پنج مرحله سوگ (انکار، خشم، چانهزنی، افسردگی و پذیرش) میپردازد و از تجربههای شخصی نویسندگان در مورد مراجعینی که با آنها جلسات رواندرمانی سوگ را طی کردهاند، صحبت میکند. نویسندگان این کتاب تأکید میکنند که سوگ فرآیندی طبیعی و ضروری است و هر فرد باید احساسات مربوط به آن را تجربه کند تا بهبود یابد. همچنین، این کتاب بر اهمیت مراقبت از خود در طول فرآیند سوگ تأکید دارد و روشهایی مانند مدیتیشن، ورزش و وقت گذراندن در طبیعت را پیشنهاد میدهد.
۲. کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوب نیست
یکی دیگر از کتابهای معروف در روانشناسی سوگ، کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوب نیست» (It’s OK That You’re Not OK) است که به قلم «مگان دواین» (Devine Megan) نوشته شده است. این کتاب به بررسی تجربه شخصی نویسنده در مورد سوگ میپردازد و به کسانی که در حال سوگواری هستند یا به دیگران در این زمینه کمک میکنند، راهنماییهایی ارائه میدهد. دواین تاکید میکند که هیچ راه درست یا غلطی برای سوگواری وجود ندارد و هر کس به شیوه خود و با سرعت خودش این فرآیند را طی میکند. او بر اهمیت همدلی و پذیرش احساسات سوگواران تاکید میکند و توصیه میکند که به جای ارائه کلیشهها و تلاش برای درست کردن اوضاع، فقط کنار آنها حضور داشته باشیم و درد آنها را تأیید کنیم.
۳. کتاب یافتن معنا
کتاب «یافتن معنا» (Finding Meaning) نیز به قلم دیوید کسلر نوشته شده است. این کتاب به بررسی مرحله آخر سوگ که به معنای یافتن معنا و هدف در زندگی پس از مواجهه با فقدان است، پرداخته است. کسلر از تجربیات شخصی و داستانهای دیگران استفاده میکند تا نشان دهد چگونه سوگ میتواند به رشد و تحول شخصی بینجامد. او تأکید میکند که سوگ فرصتی برای درک عمیقتر زندگی و همدلی با دیگران است و میتواند به ایجاد ارتباط ژرفتر با دیگران منجر شود.
۴. کتاب سمت دیگر اندوه
کتاب «سمت دیگر اندوه» (The Other Side of Sadness) نوشته «جورج بونانو» (George Bonanno) است.این کتاب به بررسی مطالعات تازه در مورد سوگ میپردازد و نشان میدهد که سوگ تنها شامل پنج مرحله معروف نیست بلکه احساسات متنوعی مانند شادی و رهایی نیز میتوانند به فرآیند سوگ کمک کنند. بونانو با استفاده از تحقیقات و داستانهای مختلف نشان میدهد که همه احساسات بخشی از فرآیند سوگ هستند و میتوانند سبب بهبودی و ارتباط عمیقتر با دیگران شوند.
۵. کتاب بهبودی از سوگ
کتاب «بهبودی از سوگ» (The Grief Recovery) نوشته «جان جیمز» (John James) و «راسل فریدمن» (Russell Friedman) است. این کتاب یک برنامه عملی برای عبور از سوگ فوت عزیزان و سایر از دست دادنها مانند طلاق و از دست دادن شغل ارائه میدهد. نویسندگان با بیش از ۳۰ سال تجربه در کار با سوگواران، روشهایی را برای کمک به کسانی که در مرحله «اگرها» و «چراها» گیر کردهاند، ارائه میدهند. این کتاب به عنوان یک منبع مفید برای کسانی که به دنبال راههایی برای گذر از مراحل سوگواری هستند، شناخته میشود.
منبع