ساده نبود و ساده نیست این دلهره، این اضطراب سنگ تو بود که زد به هم صورتِ خورشید و تو آب ساده نبود که دست تو در رو به روی خونه بست هنوز شبم منتظر و سپیده دم مضطرب است من سکوت سال هات رو یک شبه فریاد کردم به نگاه ساده تو به تو اعتماد کردم واسه آغوش یخ …
توضیحات بیشتر »