تو یه پاییز آروم و دنجی یه خواب از برگای زرد و نارنجی از دوری تو بی طاقت میشم هر شب با رویاهات هم صحبت میشم نباشی فکرت با من راه میره بارون که ضرب دلتنگی میگیره خوابم یا بیدار بیدارم انگار این بغض سنگین و از سینه م بردار سرما میزد به تنم تو چقدر نفست ابری بود میفهمیدی …
توضیحات بیشتر »