تو یه پاییز آروم و دنجی
یه خواب از برگای زرد و نارنجی
از دوری تو بی طاقت میشم
هر شب با رویاهات هم صحبت میشم
نباشی فکرت با من راه میره
بارون که ضرب دلتنگی میگیره
خوابم یا بیدار بیدارم انگار
این بغض سنگین و از سینه م بردار
سرما میزد به تنم تو چقدر نفست ابری بود
میفهمیدی که شبم که دلم پر بی صبری بود
یادت رفته چه شبا تو موهات منو گم میکردی
تنها موندم خودتو برسون تو به این شبگردی
من درد زخمای تقدیرو میفهمیدم بی تو
ترسیدم بی تو
دور از تو کابوس تنهایی رو میدیدم بی تو
ترسیدم بی تو
نباشی فکرت با من راه میره
بارون که ضرب دلتنگی میگیره
خوابم یا بیدار بیدارم انگار
این بغض سنگین و از سینه م بردار
سرما میزد به تنم تو چقدر نفست ابری بود
میفهمیدی که شبم که دلم پر بی صبری بود
یادت رفته چه شبا تو موهات منو گم میکردی
تنها موندم خودتو برسون تو به این شبگردی