دنیا تموم میشه تو اون لحظه
هر وقت دستاتو بهم میدی
دستام میلرزه توی دستات
تو حتی اینا رو نفهمیدی
مثل همیشه تو نگات سرده
اینجور نگاتو خوب میشناسم
رخ تو رخت میشم ولی هر بار
عین خیالت نیست احساسم
باید فراموشت کنم اما
از هر طرف بخوام برم کیشم
راهی نمونده توی این خونه
من آخرش سرباز تو میشم
تنها تو شاهی توی این میدون
شاه مقابل با نگات کیشه
من مات میشم با یه لبخندت
حتی وزیرم یار تو میشه
من با یه لشکر عاشق چشمات
بازم با اسب قصه میتازم
شاهم دوباره عاشقت میشه
من هر دفعه بازی رو میبازم