تو مگر دیوانگیها را ندیدی.
چرا بیرحم بودی، دل بریدی
چرا بیرحم بودی دل بریدیای جنون ای زیبا
چرا از سر نمیافتی
نمیافتی چرا
ای
دیوانهی دیوانهباز
باز
با خندهات شعری بساز
ای
زیباییِ بیانتها
آه
از سر نمیافتی چرا!؟
در تو بمیرم تازه باشم
یک شعر خوش آوازه باشم
پیراهنی از شوق هستم
تا بر تنت اندازه باشم