بيجاره من دار و ندارمُ دادم
هى ياى همه جى وايسادم
تهشم از جشت افتادم
من جقدر سادم
اكى شبيهِ من برا خنديدنت ضعف كرد
تانرفتى داد ميزد بركرد
حالا من موندم واين سردرد
كجايى نامرد
كجاى شهر بكو از تويه خاطره نيس من برم اونجا بمونم
به ذره ياد بده سنك دلى هاتو
من مثه تو نميتونم
در اون خونرو قفل زده رفتن تو كجا برم
خستم از حرفايى كه نديدى زده شد پشت سرم
از من ديوونه تو بكو بعد تو جى ميمونه
حالاكه من نيستم كجايى شبايى كه بارونه