ازین شهر رفتی که حتی
تو را اتفاقی نبینم
چه ناگفته ها در سکوتم
هزاران هزار نقطه چینم
چقدر گریه ها بی اثر بود
به این فاصله خونه کردم
چگونه به آن خاطراتی
که جا مانده است بر نگردم
دیوانه میخواستی دیوانه ام حالا
بی تو نمیخواهم این شهر تنها را
دلتنگ لبخندم دلتنگ بارانم
چه شد که تو رفتی چرا نمیدانم
چرا نمیدانم
هر شب از خواب نیمه تمامم عبور میکنی
همپای بغض من قصه را مرور میکنی
پس کی هوای تو از سرم جدا میشود
کی خنده سهم لب خاموش ما میشود