(دل از دستم رفته برون
زان دم که تو را دیدم
عشقم دارد رنگ جنون
زان دم که تو را دیدم) ٢ بار
شعله به جان گران زده ام
قید خود و دگران زده ام
زان دم که تو را دیدم
دست رد از غم تو به سر
این خوشی گذران زده ام
زان دم که تو را دیدم
تو پری رو با چشمت فتنه به پا کردی
تو اسیرم در دام رنج و بلا کردی
که نهان شدی از نظرم
همه جا به تو می نگرم
ز جهان همه بی خبرم
ای فتنه چه ها دیدم
زان دم که تو را دیدم
عشق آتش از نو بر جان من زد
برقی سوزان بر سر و سامان من زد
وای از چشم رهزن تو
خون من بر گردن تو
زین آشنایی
اشک من آمد به سخن
کمتر کن با این دل من
بی اعتنایی
که نهان شدی از نظرم
همه جا به تو می نگرم
ز جهان همه بی خبرم
( ای فتنه چه ها دیدم
زان دم که تو را دیدم) ٢بار