لحظه های رفتن تو
حفره های خالی و پوچ
مثل صفر ساعت شهر
توی نیمه ی شب کوچ
چشمک چراغ زرد و
یک خیابون خیالی
ساعتها جلو نمیرن
توی شهر دیجیتالی
واسه تو کلبه ای می سازم پر عشق
واسه تو جاده ای می سازم تو رگام
شاید از جنگ سرد تن
پیروز آمدی بعد اون کسوف
جانسوز توی گردون نگام
تیک تیک می کنه قلبم
واسه تن سپردن به تو و
تیک تیک می زنه تا
لحظه ی رسیدن به تو و
حتی اگه تو سرنوشت ما زده باشه
وعدمون ساعت صفر و
واسه تو کلبه ای می سازم پر عشق
واسه تو جاده ای می سازم تو رگام
شاید از جنگ سرد تن
پیروز آمدی بعد اون کسوف
جانسوز توی گردون نگام
آخرین سکانس رفتن،
توی صحنه های تردید
لحظه ای شروع من بود
که نگات یک کمی چرخید
نقش اون چراغ سبز و
یه خیابون پر خواهش
مارش ساعت های شهری
ضبط صحنه نوازش