گفته بودی بلدی حال مرا خوب کنی
حال من خوب خراب است به آن دست مزن
من گرفتار و پریشان شده دل بودم
حال من خوب خراب است به ان دست مزن
در دل وجانم اگر جز تو غم ودرد دارم
با تو از عشق فقط خاطره بد دارم
بعد تو قلب شکستم ز همه خسته شد
بسته شد چشم من به روی دنیا
مثل مردابی که نیلوفر خود از دست داد
دل من با کس و ناکس سر تو در افتاد
هر چه کردم به تو اخر به خودم لعنت باد
من گذشتم خلایق هر چه لایق
من ندانستم از اول که چقدر بی مهری
به دلم بی میلی امان از این درد
شب تنهایی من بی تو کامل تر شد
وای به حال این شب سرد
مثل مردابی که نیلوفر خود از دست داد
دل من با کس و ناکس سر تو در افتاد
هر چه کردم به تو اخر به خودم لعنت باد
من گذشتم خلایق هر چه لایق