آرامش چشم تورا
دریا به خود ندیده است
زیبایت قلب مرا
به خاک و خون کشیده است
جانم به لب رسیده است
طلوع خنده های تو غروب لشگر غم است
بگو چه نام نهم تورا هرچه بگویم کم است
نرسد دست خیالم به تو ای ماه بلندم
برسان مرا به اوج تا به تو این دل را ببندم
نرود دمی از خیالم نرگس مست نگاهت
منم آن مجنون عاشق که نشسته ام به راهت
آباد کن با دست عشق ویرانه های دل را
گم کرده ای دارم بیا کامل کن این پازل را
پهلو گرفته است دلم در ساحل چشمان تو
حريم امن قلبم است محدوده دستان تو
نرسد دست خیالم به تو ای ماه بلندم
برسان مرا به اوج تا به تو این دل را ببندم
نرود دمی از خیالم نرگس مست نگاهت
منم آن مجنون عاشق که نشسته ام به راهت