شب تولدم از عشق گفتی
ازینکه قصهمون ادامه داره
ازینکه شعرای عاشقونه
همیشه تورو یادِ من میاره
ازینکه آرزو داشتی ی روزی
ی دنیا نور رو خونهمون بباره
ازینکه آسمون واسه ما آبی
واسه ما باشه مهتاب و ستاره
تورو توُ جادهی خورشید دیدم
توُ قابی از گلایِ وحشیِ زرد
پر از پروانههای جورواجور
که با من صحبت از امید میکرد
با اینکه خیلی از اونشب گذشته
با اینکه توُ گلوم ی بغضی دارم
ی روز این خونه غرقِ نور میشه
هنوزم توُ دلم امیدوارم