خاطره هامون از جلو چشمم میرن
با خودم میگم کی این روزا میرن
شب و روز چشمام به عکسات خیرن
روزی که رفتیو با چشم خودم دیدم
بعد تو روزام شدن تاریک و سرد
خورشیدو تو آسمون نمی بینم
رفتی شد رنگ دنیام خاکستری
ثانیه ها قد ساعت میگذرن
من دیگ نمیتونم بدون تو پاشم
پشت پنجره همش به فکرت نباشم
رویاهام دارن همشون از مشتم میرن
حتی داره بی تو یادم میره خندیدن
یادت میاد وقتی بارون زد
دوتایی باهم بودیم زیر چتر
صدات هنوز توی گوشمه
وقتی میگفتی کنارت آرومم
نمیذاشتم ازم دور بشی یذره
تا چشماتو ببینم خوابم ببره
صدا میکردی اسممو آروم
من یادمه هنوز تو گوشمه یک سره
گفتی کسی تو دنیات نیست
جز من کسی همرات نیست
همه چی یه شبه یادت رفت
تو قلبم یه شهر تاریک ساختی
چند وقته که دورم ازت
نیستی و دلشوره دارم همش
اگه تنگ شده دلت تو هم
بیا دوباره بهم یه سر بزن
من دیگ نمیتونم بدون تو پاشم
پشت پنجره همش به فکرت نباشم
رویاهام دارن همشون از مشتم میرن
حتی داره بی تو یادم میره خندیدن