دور شدن تو واسه فراموشی کافی نیست
حتی واسه بودنت به حضورت نیازی نیست
از درون داد میزنم بیرونم سکوت
واسه این حالِ بدم درمانی نبود
توو خیابونا همش زیر لب صدات زدم
به جز اون خاطره ها اثری ازت نبود
دروغه گذر زمان آدمو آرووم میکنه دروغه
اشکه زیاد آدمارو کور میکنه دروغه
دیگه بی خبری از من تورو دلتنگ نمیکنه
دیگه قدم زدن توو شب منو آرووم نمیکنه
چرا حس میکنم خدا منو نگاه نمیکنه
دلم میخواد فراموشی بگیرم
حتی یادمم نیاد اسمم چی بود
چه روزایی رو دیدم
جلوی آینه خودم رو ببینم برم بگم
من کیو دیدم
دروغه گذر زمان آدمو آرووم میکنه دروغه
اشکه زیاد آدمارو کور میکنه دروغه
خونه ی سکوت شدم
ذره ذره دود شدم
از همه آرزوهام
لحظه لحظه دور شدم
مثل یک شهر شلوغ زنده و آباد بودم
تو که رفتی و ندیدی یه بیابون شدم