زمینا تر شدو
هوا بهتر شدو
ولی بازم دلم
خونه به دوشه
غنچه ها وا شدو
زمین زیبا شدو
ولی بازم دلم
مشکی می پوشه
دلم تب داره و
شبا بیداره و
داره میسوزه و
چیزی نمیگه
دلم خود داره و
همش میباره و
از این دنیای بد
خیری ندیده
صبرش سر اومده
ارش نیومده
شبای انتظار این دلم
تموم نمیشه
دلم بی یار و
با غم بیداره و
با این لالایی ها
آروم نمیشه
دیگه بسه روزگار
بابا بسه روزگار
دیگه تو زخم نزن
به من تب دار
دیگه بسه روزگار
بابا بسه روزگار
دست از این عاشقه
دل خسته بردار