بگذر از قصه من
بگذر از سرگذشتم
دیوانه آمده بودم
دیوانه تر گذشتم
بر هر گلی رسیدم
گویی روی تو را دیدم
چون ابر ژاله افشانی
با چشم تر گذشتم
رفتم اگر غمی از من
مانده در دلت ببخشا
بگذر تو از من که من هم
از تو دیگر گذشتم
گفتم تو آشنایی
درد دلم بگویم
بیگانه از سر کویت
چون رهگذر گذشتم
بر هر گلی رسیدم
گویی روی تو را دیدم
چون ابر ژاله افشانی
با چشم تر گذشتم
رفتم اگر غمی از من
مانده در دلت ببخشا
بگذر تو از من که من هم
از تو دیگر گذشتم