یه شبی مث الان
تو هوای ابریه حال و هوام
دیدم اونی که براش قصه میگفتم
خودش حالا شده سر آخر قصه برام
یه شبی مث الانی ک عجیبه
به خودت میای دیدی دادن فریبت
به خودت میای میخوای زنگ بزنی عشقم ولی جای صدام میاد صدای یه غریبه
تو دیدی زیر بارون مث چتر
تو دیدی مث پتو پهلوتم تو سوز برف
تو دیدی ذوقمو تو میزنی تو خونه حرف
با جونم ور میرفتی حالا شدی جونور
الان که گرمی الان که داغی مث تنور شلوغه دورتم با این شکارچیای صبور
نه جای زخم قلب خشکمو با دریا نشور برو تا روزه هنوز
یه شبی مث الانی که دلت بد بی قراره واسه اون همه قرار مخفیونه
یه شبی مث الان بود که زدی آتیش به خونم و الان گولم نزن با آشیونه
من نوشتم یه شبی مث الان، تو روز و شب خاطره هاش یادت میمونه
یه شبی مث الان،
تو نشد عاقل بشی اما منو کردی دیونه